در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come into آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی come into
به طور خلاصه ترجمه come into در فارسی به معانی زیر است:
به ارث بردن؛
اهمیت داشتن؛
و غیره
کاربرد come into
اگر اموال، دارایی و یا باقی موارد فردی پس از مرگ او به دیگران اعطا شود از فعل come into برای بیان آن استفاده میکنیم. فعل come into یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا به صورت come into something در جملات استفاده و دیده میشود. معنی come into به فارسی میتواند به ارث بردن و یا رسیدن به باشد. همچنین این فعل میتواند به معنی اهمیت داشتن برای و یا در مورد چیزی مهم بودن نیز استفاده شود.
جدای از موارد فوق؛ come into معمولا با واژههای بسیار زیادی به کار رفته و معانی مختلفی ایجاد میکند. برخی از آنها عبارتند از:
عبارت come into blossom به معنی شکوفه دادن؛
اصطلاح come into bud به معنی جوانه زدن؛
در come into flower به معنی گل دادن؛
در مورد come into leaf به معنی برگ دادن؛
در come into being و یا come into existence یعنی به وجود آمدن یا به منصه ظهور رسیدن؛
در come into contact به معنی ملاقات کردن و یا تماس برقرار کردن؛
عبارت come into focus به معنی مشخص شدن و یا خوب روشن شدن؛
اصطلاح come into a fortune به معنی به ثروت رسیدن و یا ثروتمند شدن؛
در come into a legacy به معنی ارث بردن؛
در رابطه با come into action یعنی موثر واقع شدن و یا مثمر ثمر بودن؛
در مورد come into money به معنی به پول رسیدن و یا پولدار شدن؛
عبارت come into operation یعنی به کار افتادن و یا شروع به کار کردن؛
اصطلاح come into one's own به معنی تواناییهای خود را آشکار کردن، قابلیتهای خود را نشان دادن و یا جای خود را پیدا کردن؛
در رابطه با come into power ویا come into office یعنی به قدرت رسیدن و یا بر اریکه قدرت نشستن؛
عبارت come into sight و یا come into view به معنی ظاهر شدن، به نظر رسیدن، نمایان شدن و یا آشکار شدن؛
در come into the world یعنی به دنیا آمدن، پا به این دنیا گذاشتن و یا متولد شدن.
حال که با معانی مختلف come into آشنا شدید؛ بهتر است مثالهای زیر را بررسی کرده تا بهتر کاربرد و جایگاه آن را در جمله بیاموزید. فعل come into یکی از افعال بیقاعده زبان انگلیسی است که زمان گذشته آن came into و حالت کامل آن نیز come into میشود. علاوه بر این، اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن نیز coming into خواهد بود.
مثال برای فعل come into
· She expected to come into a fortune when she turned twenty-one.
او انتظار داشت وقتی بیست و یکساله میشود ثروت به ارث ببرد. (ثروتمند شود).
· He came into office in 1820 and served three terms.
او در سال 1820 به قدرت رسید و سه دوره خدمت کرد.
· The serial composers have finally come into their own.
آهنگسازان سریال بالاخره قابلیتهای خود را نشان دادند. (جای خود را پیدا کردند).
· She came into a bit of money when her grandfather died.
وقتی پدربزرگش فوت کرد؛ مقداری پول به ارث برد. (به مقداری پول رسید).
· She married for money - love didn't come into it.
او برای پول ازدواج کرد. عشق اهمیتی نداشت.
· As we drove over the hill, the ocean came into view.
وقتی به بالای تپه راندیم، اقیانوس نمایان شد.