کاربرد و معنی come on چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف come on آشنا شوید.

come on.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی come on

به طور خلاصه ترجمه come on در فارسی به معانی زیر است:

دنبال کسی رفتن؛

پیشرفت کردن؛

فرارسیدن؛

شروع شدن؛

و غیره

کاربرد come on

اگر بخواهید به پیشرفت کردن یا بهبود یافتن از طریقی اشاره کنید می‌توانید از فعل come on برای بیان آن استفاده کنید. هم‌چنین برای شروع یک برنامه رادیویی و یا تلویزیونی نیز می‌توانید این فعل را به کار ببرید. فعل come on یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbهای انگلیسی است که معنا و کاربردهای زیاد و متنوعی دارد. برخی از مهم‌ترین کاربردها و معنی come on به فارسی عبارتند از:

· (به دنبال کسی) رفتن، روانه شدن و یا آمدن؛

· پیش رفتن، توسعه یافتن، رشد کردن و یا بزرگ شدن؛

· ظاهر شدن، تصور ایجاد کردن و یا به نظر آمدن؛

· در مورد شب و یا تاریکی به معنای فرارسیدن و یا شدن؛

· درخصوص بیماری، باران و غیره به معنی شروع شدن و یا گرفتن؛

· تصادفی کسی یا چیزی را دیدن ؛

· در رابطه با طوفان به معنی درگرفتن و یا برپا شدن؛

· در مورد فصول به معنی فرارسیدن، سر رسیدن و یا آغاز شدن؛

· درخصوص موضوع، مسئله، پرونده و غیره به معنای مطرح شدن و یا بررسی شدن؛

· (چراغ، رایانه، لوازم برقی و غیره) به کار افتادن، روشن شدن و یا شروع به کار کردن؛

· (هنرپیشه) روی صحنه آمدن و یا بر صحنه ظاهر شدن؛

· (نمایش‌نامه) اجرا شدن و یا به اجرا درآمدن؛

· (فیلم) روی پرده آمدن و یا نشان داده شدن؛

· (برنامه، خبر و غیره) پخش شدن و یا روی آنتن رفتن؛

· (بازیکن) به میدان آمدن و یا به بازی آمدن.

این فعل معمولا در حالت امری که به صورت Come on …! بیان می‌شود به معنای یالا، بجنب، سریع باش، عجله کن، زود باش و یا بی‌خیال خواهد بود و در حالت مبارزه طلبی به معنای اگه مردی و یا اگه جرات داری استفاده می‌شود. هم‌چنین فعل come on to به معنای سرگرفتن و شروع شدن و یا حتی ابراز علاقه جنسی به کسی کردن نیز کاربرد دارد. عبارت come on strong نیز می‌تواند به معنای وحشیانه برخورد کردن، تند سخن گفتن و یا تهاجمی رفتار کردن باشد.

فعل عبارتی come on یکی از افعال بی‌قاعده انگلیسی است که زمان گذشته آن came on بوده و حالت کامل و یا شکل سوم آن come on می‌شود. اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز coming on خواهد بود. در ادامه، مثال‌های متنوعی از کاربردهای مختلف این فعل به شما ارائه خواهیم داد.

مثال برای فعل come on

· You go first, I’ll come on later.

تو اول برو، من بعد به دنبالت می‌آیم. (من بعد خواهم آمد).

· It came on to rain.

باران سر گرفت. (باران شروع شد).

· As soon as that light comes on, we must fasten our seat belts.

به محض این‌که آن چراغ روشن شود (شروع به کار کند) باید کمربندهای خود را ببندیم.

· The illness came on top of losing his job.

این بیماری سر قضیه از دست دادن شغلش شروع شد.

· The rain came on just before lunchtime.

دقیقا قبل از ناهار باران گرفت.

· Come on ! We're going to be late if you don't hurry.

زود باش (بجنب)! اگه عجله نکنی دیرمون می‌شه.

· Oh come on! You made the same excuse last week.

اُه بی‌خیال! هفته پیش هم همین بهانه را آوردی.

· You are to come on when you hear your name.

وقتی اسم خود را می‌شنوید به صحنه بیایید.

· The news didn’t come on until an hour later.

اخبار تا یک ساعت دیگر روی آنتن نمی‌رود. (پخش نمی‌شود).

· Darkness comes on early these days.

این روزها تاریکی (شب) زود فرا می‌رسد.

· The illness has come on by degrees.

این بیماری چند درجه پیشرفت کرده است.

· We came on him while walking down the street.

هنگام قدم زدن در خیابان او را تصادفی دیدیم.

· When his wife left the room, he started coming on to me.

وقتی همسرش از اتاق خارج شد. به سمت من آمد. (شروع به ابراز علاقه جنسی به من کرد).

· She was coming on strong and, naturally, I responded.

او تند صحبت می‌کرد و طبیعتا منم پاسخ دادم!