در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come to آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی come to
به طور خلاصه ترجمه come to در فارسی به معانی زیر است:
رسیدن به؛
منجر شدن به؛
به هوش آمدن؛
و غیره
کاربرد come to
اگر هوشیاری خود را بعد از عمل جراحی یا حادثهای بهدست آورید؛ فعل come to بیانگر این حالت خواهد بود. حتی اگر فکر یا ایدهای به ذهن شما خطور کرده و دربارهاش فکر میکنید یا آن را به یاد میآورید نیز میتوانید از فعل come to استفاده کنید. جدای از این موارد، فعل come to که در گروه phrasal verbs انگلیسی است، کاربردها و معانی بسیار زیاد و متنوعی خواهد داشت. این فعل که معمولا به صورت come to someone or something بیان میشود میتواند با معانی زیر همخوانی داشته باشد:
· رسیدن به، بالغ شدن بر و یا سر زدن به؛
· (در مورد ارث و ثروت) به کسی رسیدن؛
· (در مورد فکر و غیره) به ذهن کسی خطور کردن، از ذهن کسی گذشتن؛
· (در مورد بلا، خطا و غیره) بر سر (کسی یا چیزی) فرود آمدن، متوجه (کسی یا چیزی) شدن؛
· منتهی شدن به، منجر شدن به، انجامیدن به، رسیدن به و یا به نتیجهای رسیدن ؛
· به هوش آمدن، متوجه شدن و یا به خود آمدن.
علاوه بر موارد فوق با فعل come to میتوانید عبارات زیر را نیز بیان کنید:
· موفق بودن ، عاقبت خوبی داشت، سود فراوان داشتن و یا مثمر ثمر بودن را یا come to much بیان کنید؛
· موفق نبودن ، سودی در پی نداشتن و یا مثمر ثمر نبودن را با come to nothing ؛
· چندان موفقیتی نداشتن ، سود چندانی در پی نداشتن و یا چندان مثمر ثمر نبودن را با come to little ؛
· اگر وضع اینطور باشد و یا اگر کار به آنجا بکشد را با if it comes to that ؛
· به توافق رسیدن و یا توافق حاصل کردن را با come to an agreement و یا come to terms ؛
· دعوا کردن با ، دست به یقه شدن با و یا درگیر شدن با را میتوانید با come to blows (with ) بگویید؛
· به تصمیمی رسیدن و یا تصمیمی گرفتن را با come to a decision ؛
· به پایان رسیدن و یا تمام شدن را با come to an end ؛
· به نتیجهای رسیدن و یا نتیجهای حاصل کردن را با come to a conclusion ؛
· به ثمر رسیدن ، به بر نشستن و یا بار دادن را با come to fruition ؛
· متوقف شدن و باز ایستادن را با come to a halt و یا come to a standstill ؛
· مشخص شدن ، روشن شدن، آشکار شدن، معلوم شدن و یا آفتابی شدن را با come to light ؛
· مورد توجه کسی قرار گرفتن را با come to one ’ s notice و یا come to one ’ s attention ؛
· تکهتکه شدن را با come to pieces ؛
· بههوش آمدن، حال کسی به جا آمدن، سر عقل آمدن، به خود آمدن، متنبه شدن و یا متوجه شدن را با come to one ’ s senses و یا come to oneself ؛
همانطور که ملاحظه میکنید؛ فعل come to میتواند معانی و کاربردهای بسیار زیاد و متنوعی داشته باشد. به همین دلیل در ادامه با ذکر چند مثال، برخی از این کاربردها را برای شما بازگو خواهیم کرد.
فعل come to یک فعل بیقاعده است که زمان گذشته آن came to و حالت کامل یا شکل سوم آن come to خواهد بود. علاوه بر این، اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز coming to خواهد بود.
مثال برای فعل come to
· Do you think this work will come to anything?
فکر میکنی این کار به نتیجهای هم خواهد رسید؟ (منجر به چیزی هم خواهد شد؟)
· We threw a little cold water in his face, and he came to, immediately.
کمی آب سرد روی صورتش پاشیدیم و بلافاصله به هوش آمد.
· I began to come to myself and realize the wrong I had done.
به خودم آمدم (سر عقل آمدم) و متوجه اشتباهی که انجام داده بودم شدم.
· I came to see that Tom had been right all along.
متوجه شدم که تمام مدت حق با تام بوده است.
· I can't remember his name. It'll come to me in a minute.
نمیتوانم اسمش را به یاد بیاورم! یک دقیقه دیگر به ذهنم میرسد. (به ذهنم خطور میکند).
· The total cost came to 20,000 dollars.
هزینه کل به 20.000 دلار میرسد. ( بالغ بر 20.000 دلار میشود.)
· So much effort and planning, and it all came to nothing.
این همه تلاش و برنامهریزی و آخر سودی در پی نداشت. (مثمر ثمر نبود؛ راه به جایی نبرد)
· We haven't come to a decision on the matter yet.
هنوز در این مورد تصمیمی نگرفتهایم.