در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی come up
به طور خلاصه ترجمه come up در فارسی به معانی زیر است:
نزدیک شدن؛
مطرح شدن؛
بالا آمدن؛
اتفاق افتادن؛
و غیره
کاربرد come up
اگر به سمت کسی یا چیزی قدم برمیدارید و به او نزدیک میشود و یا اگر موضوعی برای بحث و گفتگو در جایی مطرح میشود و یا حتی اگر چیزی پدیدار شده و یا قابل دسترس است؛ برای تمام این موارد میتوانید از فعل come up استفاده کنید. فعل come up یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbهای پرکاربرد انگلیسی است که معانی متعددی خواهد داشت. این فعل میتواند در موارد زیر کاربرد داشته باشد:
· بالا آمدن ؛
· طلوع کردن (خورشید)؛
· (به شهر، پایتخت و غیره) آمدن، سفر کردن؛
· (در انگلیسی بریتانیایی) به دانشگاه رفتن؛
· (در مورد شخص) نزدیک شدن؛
· (دانه، گیاه و غیره) سبز شدن و یا سر از خاک درآوردن؛
· (مسئله، موضوع، پرونده و غیره) مطرح شدن، طرح شدن، مورد بحث قرار گرفتن و یا بررسی شدن؛
· (در دادگاه) حاضر شدن (معمولا در مورد متهم)؛
· (برنامه، نقشه، سفر و غیره) عملی شدن، تحقق یافتن و یا صورت گرفتن؛
· (حادثه) پیش آمدن، پدیدار شدن و یا اتفاق افتادن؛
· ارتقاء یافتن و یا ترقی کردن؛
· (زمان و غیره) نزدیک شدن، آمدن و یا فرا رسیدن؛
· در محاوره و عامیانه: (بلیط) درآمدن، بردن و یا برنده شدن.
تا به اینجا با معانی مختلف come up به فارسی آشنا شدید. در ادامه با ذکر مثال، بهتر متوجه کاربرد این فعل در جمله خواهید شد. فعل come up یکی از افعال بیقاعده انگلیسی است که زمان گذشته آن came up بوده و حالت کامل این فعل come up میشود. اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز به صورت coming up خواهد بود.
علاوه بر موارد فوق، فعل come up با برخی از حروف اضافه دیگر همنشین شده و معانی مختلفی ارائه میدهد. به عنوان مثال:
· فعل come up against به معنی روبهرو شدن با، مواجه شدن با و یا رویارو شدن با است؛
· فعل come up for به معنی به عنوان کاندیدای چیزی انتخاب شدن و یا به عنوان نامزد چیزی معرفی شدن خواهد بود؛
· فعل come up to معنی رسیدن به، بالا آمدن تا، مطابقت کردن با، برابری کردن با، خواندن با، در حدِ چیزی بودن، رفتن به (دانشگاه)، نزدیک شدن به کسی یا چیزی و یا به طرف کسی یا چیزی رفتن را میرساند.
· فعل come up with معنی همراه شدن با، همپا شدن با، همسفر شدن با؛ (فکر، طرح، نقشه و غیره) به دست دادن، پیش نهادن، ارائه کردن و یا دادن؛ (پول) درآوردن، به دست آوردن، پیدا کردن و یا گیر آوردن را خواهد داشت.
مثال برای فعل come up
· You can come up now. They are gone.
آنها رفتند. میتوانید بالا بیایی. (میتونی بیای بالا. رفتند!)
· He came up and began to talk to us.
او نزدیک شد و شروع به صحبت با ما کرد.
· The matter came up, but it was never dealt with.
این موضوع مطرح شد، اما هرگز به آن رسیدگی نشد.
· The sun came up late yesterday.
خورشید دیروز دیر طلوع کرد.
· A position has come up in the accounts department.
موقعیتی در بخش حسابداری ایجاد شده است.
· Something has just come up at home and I'm needed there.
اتفاقی در خانه افتاده است که به وجود من نیاز است.
· If you come up against difficulties, let me know and I'll help out.
اگر با مشکلی مواجه شدی (روبهرو شدی) به من بگو. من کمکت خواهم کرد.
· She's come up with some amazing scheme to double her income.
او طرحی شگفتانگیز برای دو برابر کردن درآمد خود ارائه کرده است.