کاربرد و معنی cut off چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف cut off آشنا شوید.

cut off.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی cut off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی cut off

به طور خلاصه ترجمه cut off در فارسی به معانی زیر است:

قطع کردن؛

متوقف شدن؛

محاصره کردن؛

و غیره

کاربرد cut off

اگر کسی را با قطع رابطه کردن و یا دشوار کردن ارتباط، منزوی کنید؛ می‌توانید از فعل cut off برای بیان این منظور استفاده کنید. علاوه بر این، زمانی که عرضه خدماتی هم‌چون برق، آب، گاز، تلفن و غیره متوقف می‌شود نیز می‌توانید از این فعل استفاده کنید. فعل cut off در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که می‌تواند در موارد مختلفی کاربرد داشته باشد. این فعل که معمولا با ساختار cut someone or something off در جملات به چشم می‌خورد می‌تواند با معانی زیر هم‌خوانی داشته باشد:

· بریدن، قطع کردن، کندن و یا چیدن؛

· (ناخن) گرفتن؛

· از کار افتادن، خاموش شدن، متوقف شدن، خاموش کردن ؛

· (تلفن، آب، برق، گاز، آذوقه، کمک و غیره) بستن، قطع کردن؛

· (شخص، لنگر، شهر و غیره) رابطه را قطع کردن، محروم کردن و یا در محاصره قرار دادن؛

علاوه بر موارد فوق؛ اصطلاح cut out one s nose to spite one s face نیز به فارسی معادل تیشه به ریشه خود زدن و یا به خود بد کردن است. هم‌چنین عبارت cut off someone with a shilling نیز در فارسی معادل کسی را از ارث محروم کردن خواهد بود. اصطلاح cut off a corner نیز می‌تواند به فارسی معنی از وسط گذشتن و یا میان‌بر زدن باشد. جدای از این موارد، عبارت be cut off نیز می‌تواند معنای منزوی بودن، منزوی شدن، جدا افتادن و یا دور افتادن از را برساند. اصطلاح cut someone or something off short نیز می‌تواند به معنای صحبت کسی را قطع کردن و یا وسط حرف کسی پریدن باشد. در ادامه با بررسی مثال‌هایی که به شما ارائه خواهیم داد، بهتر با کاربرد و معنی این فعل در جمله آشنا خواهید شد.

فعل عبارتی cut off یکی از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که زمان گذشته و کامل آن به صورت cut off بیان می‌شود. اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز cutting off خواهد بود.

مثال برای فعل cut off

· They cut the cattle off from the wheat field.

آن‌ها گله گاو را از گندم‌زار محروم کردند.

· The enemy tanks cut off the troops from their camp.

تانک‌های دشمن، رابطه نیروها را با اردوگاه خود قطع کردند.

· In the middle of her sentence, the teacher cut her off short.

وسط جمله، معلم حرفش را قطع کرد.

· Cut this board off a bit, would you?

این تخته را مقداری برش دهید. ممکنه؟

· The machine got hot and cut off.

دستگاه داغ شد و از کار افتاد. (قطع شد).

· Bob cut off in mid sentence.

باب وسط جمله، متوقف شد.