کاربرد و معنی get around چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف get around آشنا شوید.

get around.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی get around آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی get around

به طور خلاصه ترجمه get around در فارسی به معانی زیر است:

جابه‌جا شدن؛

غلبه کردن؛

متقاعد کردن؛

منتشر شدن؛

دور زدن؛

و غیره

کاربرد get around

اگر از جایی به جای دیگری بروید؛ فعل get around می‌تواند نشان‌دهنده این حالت باشد. هم‌چنین اگر راه و روشی برای دوری جستن از چیزی بیابید نیز می‌توانید از این فعل بهره ببرید. فعل get around در زمره افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی شناخته می‌شود که معانی و کاربردهای متعددی خواهد داشت و معمولا به صورت get around someone or something در جملات استفاده می‌شود. در خصوص ترجمه نیز معنی get around به فارسی معادل است با:

  • (شخص) راضی کردن، متقاعد کردن؛
  • (مسئله و مشکل) فائق آمدن بر، غلبه کردن بر، حل کردن، از پسِ برآمدن؛
  • (قانون) دور زدن و یا نادیده گرفتن؛
  • طفره رفتن، اجتناب کردن و یا شانه خالی کردن؛
  • (شخص) راه رفتن، حرکت کردن، از این طرف به آن طرف رفتن و یا جابه‌جا شدن؛
  • (بعد از بیماری) راه افتادن؛
  • (خبر، شایعه و غیره) پخش شدن، منتشر شدن، شایع شدن، بر سر زبان‌ها افتادن و یا پیچیدن.

با توجه به تعاریف و معانی مختلفی که get around در جمله دارد؛ در ادامه چند نمونه مثال به شما ارائه خواهیم داد تا بتوانید هرچه بهتر کاربرد و معنی این فعل را در جمله بیاموزید.

فعل عبارتی get around در گروه افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی محسوب می‌شود که برای تبدیل کردن آن به زمان گذشته و کامل به ed نیاز نداریم. زمان گذشته این فعل got around می‌شود و شکل سوم آن نیز got around و یا gotten around خواهد بود. هم‌چنین حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) آن را نیز به صورت getting around می‌توانید استفاده کنید.

مثال برای فعل get around

Flu has got (gotten) around.

آنفولانزا شایع شده است.

Reports of her resignation got around quickly.

گزارش‌ استعفای او به سرعت بر سر زبان‌ها افتاد. (پخش شد).

It is difficult to see how to get around this problem.

فهمیدن نحوه حل کردن این مشکل، دشوار است.

I can't get around talking to my neighbor.

نمی‌توانم از صحبت کردن با همسایه‌ام طفره بروم!

He managed to get around the rules for visiting hours.

او موفق شد قوانین مربوط به ساعت ملاقات را دور بزند.

Karen knew just how to get around her father.

کارِن می‌دونست چجوری پدرش رو متقاعد کنه.

It's hard to get around without a car.

بدون ماشین این‌ور و اون‌ور رفتن سخته.

It takes time for the news to get around.

زمان می‌بره تا خبر پخش شه.

I'll try to get around him but I'm not sure it'll work.

سعی می‌کنم او را راضی کنم (متقاعد کنم)؛ اما مطمئن نیستم که موفق بشوم.