کاربرد و معنی get into چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف get into آشنا شوید.

get into.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی get into آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی get into

به طور خلاصه ترجمه get into در فارسی به معانی زیر است:

سوار شدن؛

وارد شدن؛

پوشیدن؛

علاقه‌مند شدن؛

و غیره

کاربرد get into

اگر به عضویت در تیم، باشگاه و غیره درآمده و یا به اصطلاح وارد جایی این‌چنینی شوید؛ می‌توانید از فعل get into برای آن استفاده کنید. هم‌چنین اگر به چیزی علاقه‌مند شده و یا روی چیزی تمرکز کنید نیز این فعل می‌تواند چاره‌ساز مکالمه شما باشد. فعل get into به عنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verb انگلیسی می‌تواند در موقعیت‌های مختلفی استفاده شود. این فعل که معمولا به صورت get into something استفاده می‌شود در فارسی به معنی موارد زیر خواهد بود:

  • (خانه، پارک و غیره) داخل شدن به، وارد شدن به، وارد جایی شدن؛
  • (اتوبوس، قطار و غیره) سوار شدن؛
  • (لباس) پوشیدن، تن کردن؛
  • (کفش و جوراب) پا کردن؛
  • (عادت و غیره) کسب کردن و یا پیدا کردن؛
  • (با تمرین) یاد گرفتن و یا بلد شدن؛
  • پرداخت به، غرق کاری شدن، درگیر شدن با، علاقه‌مند شدن به، گیر کردن در، وابسته شدن به، دچار شدن به و یا عادت کردن به؛

علاوه بر معانی مختلفی که فعل get into دارد؛ می‌توانید با آن اصطلاحات مختلفی از جمله موارد زیر را بسازید:

  • عبارت get into trouble به معنی به دردسر افتادن؛
  • اصطلاح محاوره‌ای و غیررسمی get a girl into trouble به معنی کار دستِ دختری دادن؛
  • عبارت get into the way of doing something به معنی در انجام کاری استاد شدن، کاری ملکۀ کسی شدن و یا کاری را خوب یاد گرفتن؛
  • جمله get it into one’s head that… به معنی در کله کسی فرو کردن که...، متقاعد شدن که... و یا در سر کسی فرو کردن که...؛
  • اصطلاح What has got into someone یعنی چه بر سر کسی آمده است؟ کسی را چه شده است؟ (معمولا در مواقعی استفاده می‌شود که کسی کاری غیر معمول انجام داده و یا حرکت عجیبی کرده باشد).

در ادامه به شما چندین مثال از نحوه کاربرد و معنی فعل get into در جملات مختلف ارائه خواهیم داد. فعل عبارتی get into یکی از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که زمان گذشته آن به صورت got into به کار برده می‌شود و شکل سوم آن را با gotten into و یا got into بیان می‌کنیم. حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) این فعل نیز getting into خواهد بود.

مثال برای فعل get into

He got into trouble by stealing cars.

او به خاطر دزدیدن ماشین‌ها به دردسر افتاد.

Wait till I get into my suit.

صبر کنید تا لباسم را بپوشم.

I can't think what's got into him. He doesn't usually get so angry.

نمی‌توانم بفهمم چه بر سرش آمده است. او معمولا اینقدر عصبانی نمی‌شود.

The bosses of the dairy company are now getting into yogurt and ice cream in a big way.

رؤسای شرکت لبنیات، الان به شدت به ماست و بستنی علاقمند شدند.

I couldn’t get Billy into his boots!

نمی‌توانم چکمه‌های بیلی رو پاش کنم.