در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی get out آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی get out
به طور خلاصه ترجمه get out در فارسی به معانی زیر است:
پیاده شدن؛
بیرون کشیدن؛
فاش شدن؛
اظهار کردن؛
منتشر کردن؛
و غیره
کاربرد get out
اگر از فضایی بسته نظیر ساختمان و یا خودرو خارج شوید؛ با فعل get out میتوانید این خروج را بیان کنید. همچنین زمانی که چیزی را از داخل چیز دیگری بیرون میکشید نیز میتوانید از این فعل استفاده کنید. فعل get out به عنوان یک phrasal verb و یا فعل عبارتی انگلیسی شناخته میشود که معانی و کاربردهای بسیار متنوعی در زبان انگلیسی دارد. برخی از مهمترین معانی این فعل به فارسی عبارتند از:
- خارج شدن، بیرون رفتن، پیاده شدن ؛
- فرار کردن، در رفتن و یا گریختن؛
- (خبر، راز و غیره) برملا شدن، فاش شدن، درز کردن و افشا شدن؛
- بیرون کشیدن، درآوردن، خارج کردن ؛
- (دندان) کشیدن؛
- (لکه) پاک کردن، زدودن و یا از بین بردن؛
- (کتاب) گرفتن (معمولا از کتابخانه) و یا امانت گرفتن؛
- گفتن، بر زبان آوردن، ادا کردن و یا اظهار کردن؛
- (کتاب و غیره) منتشر کردن، انتشار دادن، بیرون دادن، توزیع کردن و یا پخش کردن؛
- (طرح، نقشه، فهرست و غیره) آماده کردن، تهیه کردن و یا تنظیم کردن؛
- (مسئله و غیره) حل کردن.
با توجه به معانی متعدد فعل get out در جمله، در ادامه به شما مثالهای مختلفی از جایگاه این فعل و نحوه کاربردش ارائه خواهیم داد. فعل get out را میتوان یک فعل بیقاعده در زبان انگلیسی دانست که بدون نیاز به ed و با تغییر شکل ظاهری آن میتوان زمان گذشته و یا حالت کاملش را ساخت. زمان گذشته این فعل got out بوده و شکل سوم آن نیز gotten out و یا همان got out میشود. حالت استمراری فعل و یا اسم مصدر (gerund) آن نیز در جملات getting out خواهد بود.
مثال برای فعل get out
I'll get out when you stop at the traffic lights.
وقتی جای چراغ قرمز توقف کردی من پیاده خواهم شد.
They ran to the fire exits in a desperate attempt to get out.
آنها در تلاشی ناامیدانه برای خارج شدن، به سمت خروجی اضطراری دویدند.
We don't get out much since we had the children.
از وقتی بچهدار شدیم؛ زیاد بیرون نمیرویم.
I don't want it to get out that I'm leaving before I've had a chance to tell Anthony.
نمیخواهم قبل از اینکه فرصتی برای گفتن به آنتونی داشته باشم، خبر رفتنم پخش بشود.
I left the door open and the cat got out.
من درب را باز گذاشتم و گربه فرار کرد. (گریخت).
We don’t want the secret to get out.
نمیخواهیم آن راز فاش شود. (برملا شود).
Please help me get this splinter out.
کمک کن تا این ترکش را بیرون بکشم. (درآورم؛ خارج کنم).
The tooth was gotten out without much difficulty.
دندان بدون دشواری زیاد کشیده شد.
He tried to say it before he died, but he couldn’t get it out.
سعی کرد قبل از مرگ بیانش کند؛ اما نتوانست آن را بر زبان آورد. (ادا کند، بگویید).
Get out! You've no business being in here.
برو بیرون ! اینجا کاری نداری.