در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی get over آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی get over
به طور خلاصه ترجمه get over در فارسی به معانی زیر است:
عبور کردن؛
چیره شدن بر؛
فراموش کردن؛
بهبود یافتن؛
و غیره
کاربرد get over
اگر از چیزی مانند شوک و یا بیماری بهبود پیدا کنید؛ میتوانید از فعل get over برای بیان آن استفاده نمایید. فعل get over یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که بیشتر به صورت get over someone or something در جملات دیده میشود. معنی فعل get over به فارسی معادل است با:
- (شخص) فراموش کردن؛
- (موانع، مشکلات و غیره) غلبه کردن بر، فائق آمدن بر، چیره شدن بر و یا از سر گذراندن؛
- عبور کردن، رد شدن و یا گذشتن.
علاوه بر موارد فوق، شما میتوانید از get over an illness به معنی بهبود یافتن و یا خوب شدن (از یک بیماری) استفاده کنید.
اگر بخواهید از زیر بار ضرری کمر راست کردن را بیان کنید میتوانید get over a loss را به کار ببرید.
اصطلاح get over a surprise به معنی از تعجب درآمدن و یا به حالِ عادی برگشتن خواهد بود.
عبارت get over a shock نیز معنی از ضربهای کمر راست کردن و یا از شوک درآمدن را میدهد.
فعل get over with نیز به معنی از شر چیزی خلاص شدن، تمام کردن و یا به پایان رساندن است.
همچنین شما میتوانید از این فعل به صورت get someone or something over در جملات به معنی عبور دادن، گذراندن، رد کردن، از شر چیزی خلاص شدن، تمام کردن، به پایان رساندن، فهماندن و یا منتقل کردن (فکر و غیره) استفاده کنید.
اصطلاح one can’t get over the fact that… نیز به معنای نمیتوان منکر این حقیقت شد که... و یا این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که... خواهد بود.
فعل عبارتی get over به عنوان یک فعل بیقاعده در زبان انگلیسی شناخته میشود که زمان گذشته آن got over بوده و شکل سوم این فعل نیز gotten over و یا got over میشود. همچنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله نیز getting over میشود.
مثال برای فعل get over
She was only just getting over the flu when she got a stomach bug.
تازه داشت از آنفولانزا بهبود مییافت که مشکل معده گرفت.
We have finally gotten over our biases.
ما بالاخره تعصبات خود را از سر گذراندهایم. (ما بالاخره بر تعصبات خود غلبه کردهایم).
It took him years to get over the shock of his wife dying.
سالها طول کشید تا از ضربه فوت همسرش کمر راست کند. (از شوک فوت همسرش درآید).
It took her months to get over Michael when he ended the relationship.
زمانی که رابطه را تمام کرد، ماهها طول کشید تا مایکل را فراموش کند.
They’re upset that you didn’t call, but they’ll get over it.
آنها از اینکه تماس نگرفتی ناراحت هستند، اما یر این موضوع فائق خواهند آمد.
I'm glad to get all that dental work over with.
خوشحالم که از شر تمام کارهای دندانپزشکی خلاص شدم. (کارهای دندانپزشکی را تمام کردم).
I couldn’t get over the huge rock in the path, so I went around it.
نتوانستم از صخره بزرگی که در مسیر بود رد شوم (عبور کنم) بنابراین دور زدمش.