کاربرد و معنی hang up چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف hang up آشنا شوید.

hang up.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی hang up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی hang up

به طور خلاصه ترجمه hang up در فارسی به معانی زیر است:

آویختن؛

اعصاب کسی را بهم ریختن؛

تلفن را قطع کردن؛

و غیره

کاربرد hang up

اگر بخواهید لباسی را از قلاب، میله، رخت‌آویز و غیره آویزان کنید؛ می‌توانید فعل hang up را برای بیان آن به کار ببرید. البته کاربرد و معنی این فعل به همین مورد ختم نخواهد شد. فعل hang up به‌عنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verb در زبان انگلیسی شناخته می‌شود که بیش‌تر به صورت hang something or someone up در جملات استفاده می‌شود و می‌تواند کاربرد محاوره‌ای و یا غیر رسمی (informal) نیز داشته باشد. معنی hang up به فارسی معادل است با:

  • تلفن را قطع کردن، گوشی را گذاشتن ؛

  • (لباس و غیره) آویزان کردن و یا آویختن؛

  • (گوشی تلفن) گذاشتن؛

  • از کار افتادن و یا قطع شدن؛

  • (در حالت محاوره و عامیانه) به تاخیر انداختن، نگه داشتن، معطل کردن، معوق گذاشتن و یا کند کردن؛

  • (در حالت محاوره و عامیانه) دچار ناراحتی روحی کردن و یا اعصاب کسی را به هم ریختن؛

  • (در حالت محاوره و عامیانه) بوسیدن و کنار گذاشتن و یا به کلی ترک کردن.

علاوه بر موارد فوق، می‌توانید از عبارت get hung up on something or someone و یا be hung up about something or someone به معنی (درباره کسی یا چیزی) مسئله داشتن و یا (با کسی یا چیزی) مسئله داشتن نیز در جملات استفاده کنید. در ادامه به شما چند مثال مختلف ارائه خواهیم داد.

فعل عبارتی hang up یکی از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است که زمان گذشته و شکل سوم آن hung up می‌شود. علاوه بر این، حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) این فعل در جمله نیز hanging up خواهد بود.

مثال برای فعل hang up

Let me speak to Melanie before you hang up.

اجازه بده قبل از این‌که گوشی تلفن را قطع کنید با ملانی صحبت کنم.

Hang your coat up and come on in.

کت‌تان را آویزان کنید و بیایید داخل.

Our computer hung up right in the middle of printing the report.

کامپیوتر ما درست وسط پرینت گرفتن گزارش از کار افتاد.

Finally, I had to hang up on Jeff.

بالاخره باید جِف را به‌کلی ترک کنم.

Budget problems hung up the project for months.

مشکلات بودجه این پروژه را ماه‌ها به تاخیر انداخت.

Being robbed can hang one up for years.

مورد دزدی واقع شدن می‌تواند فرد را تا سال‌ها دچار ناراحتی روحی کند.