کاربرد و معنی match up چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف match up آشنا شوید.

match up.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی match up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی match up

به طور خلاصه ترجمه match up در فارسی به معانی زیر است:

مطابقت دادن با؛

کشابه کسی یا چیزی را پیدا کردن؛

جفت کردن؛

و غیره

کاربرد match up

اگر چیزهایی را بیابید که به هم می‌آیند و یا با هم مطابقت دارند؛ می‌توانید از match up بهره ببرید. فعل match up به‌عنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی شناخته می‌شود که بیش‌تر به صورت match something up مورد استفاده قرار می‌گیرد. معنی match up به فارسی عبارت است از:

  • مشابه چیزی یا کسی را پیدا کردن، نظیر چیزی یا کسی را پیدا کردن، همانند کسی یا چیزی را پیدا کردن و یا مثل کسی یا چیزی را پیدا کردن؛

  • همرنگ کردن با، جور کردن با، هماهنگ کردن با، متناسب کردن با، یکی بودن با، تطبیق دادن با و یا مطابقت دادن با؛

  • هم‎خوانی داشتن با، مطابقت داشتن با، جور بودن با، هماهنگ بودن با، متناسب بودن با و یا همانند بودن با؛

  • جفت کردن (باهم)، جور کردن، کنار هم گذاشتن، چیدن و یا باهم جفت و جور کردن.

علاوه بر موارد فوق؛ شما می‌توانید از make up to someone or something نیز به معنی حریف کسی (یا چیزی) بودن، رقیب کسی (یا چیزی) بودن، از پس کسی (یا چیزی) برآمدن، برابری کردن با، رقابت کردن با و یا به پای کسی (یا چیزی) رسیدن استفاده کنید.

در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا هرچه بهتر با کاربرد و معنی این فعل در جمله آشنا شوید. فعل عبارتی match up در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی بوده که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل نیازمند ed است. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل matched up می‌شود. هم‌چنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله نیز matching up خواهد بود.

مثال برای فعل match up

In this exercise you have to match up the words with their definitions.

در این تمرین شما باید کلمات را با تعاریف آن‌ها مطابقت دهید.

When you're sorting the clothes, make sure you match the socks up into pairs.

هنگامی که لباس‌ها را مرتب می‌کنید، مطمئن شوید که جوراب‌ها را به صورت جفت کنارهم می‌گذارید.

Sorry, but these two parts don't match up.

متاسفم، اما این دو بخش با هم هم‌خوانی ندارند.

To identify bodies after a fire or a plane crash, investigators try to match up any teeth they find in the wreckage with a missing person's dental records.

برای شناسایی اجساد پس از آتش‌سوزی یا سقوط هواپیما، محققان سعی می‌کنند دندان‌هایی را که در لاشه هواپیما پیدا کرده با سوابق دندانی فرد گمشده تطبیق دهند.

These match up. See how they are the same length?

این‌ها باهم جور هستند. ببینید چطور طولشان یکسان است؟

Their accounts of what happened that evening don't match up.

گزارش‌های آن‌ها از اتفاقات آن شب با هم یکی نیست.

There was so much hype beforehand that it would have been difficult for the film to match up to our expectations of it.

آنقدر هیاهو از قبل وجود داشت که برای فیلم سخت بود که به پای انتظارات ما از آن برسد. (حریف انتظارات ما شود).