در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی move in آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی move in
به طور خلاصه ترجمه move in در فارسی به معانی زیر است:
(به جایی) نقل مکان کردن؛
عرصه را تنگ کردن؛
و غیره
کاربرد move in
اگر اسباب و اثاثیه خود را به مکان جدیدی برای زندگی کردن میبرید؛ میتوانید از move in استفاده کنید. همچنین زمانی که به کسی یا چیزی نزدیک شده و قصد گرفتن و یا حمله به آن را داشته باشید نیز میتوانید از این فعل بهره ببرید. فعل move in در گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است. معنی move in به فارسی عبارت است از:
آمدن، نقل مکان کردن و یا اسبابکشی کردن (و آمدن)؛
عرصه را تنگ کردن، هجوم بردن، نزدیک شدن، حملهور شدن، به پیش آمدن و یا حمله کردن.
همچنین میتوانید از move in something به معنی (محافل بالا و غیره) نشست و برخاست داشتن با، رفت و آمد داشتن با و یا دمخور بودن با استفاده کنید.
اصطلاح move in for the kill نیز به معنی ضربه نهایی را زدن خواهد بود. در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا بتوانید بهتر با معنی و کاربرد این فعل در جمله آشنا شوید.
علاوهبراین، فعل عبارتی move in with بهمعنی با کسی همخانه شدن، رفتن و با کسی زندگی کردن به کار میرود.
فعل عبارتی move in در گروه افعال باقاعده انگلیسی است که برای تغییر حالت دادن به زمان گذشته و کامل باید ed بگیرد. نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که چون انتهای move به حرف e ختم میشود دیگر نیاز به تکرار این حرف نبوده و تنها به افزود d بسنده میکنیم. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل moved in خواهد بود. علاوه بر این، اسم مصدر (gerund) و حالت استمراری این فعل در جمله moving in میشود.
مثال برای فعل move in
My brother is living with us now. He moved in last week and he'll be with us until he gets a new job and finds a new apartment.
برادرم الان با ما زندگی میکند. او هفته گذشته نقل مکان کرد و تا زمانی که شغل و یک آپارتمان جدید پیدا کند با ما خواهد ماند.
The lioness spotted a young antelope and crouched in the grass, waiting for the right moment to move in for the kill.
شیر ماده یک بزکوهی جوان را دید و در چمن خم شد و منتظر لحظه مناسب برای زدن ضربه نهایی ماند.
We've bought a new house and we'll be moving in on the weekend.
ما یک خانه جدید خریدیم و آخر هفته اسبابکشی خواهیم کرد. (نقل مکان خواهیم کرد).
The soldiers had to wait for the signal before moving in.
سربازان قبل از حمله کردن باید منتظر علامت میماندند
Naomi's going to ****move in** with** her fiance. They're going to live together.
نائومی میخواهد با نامزدش همخانه شود. آنها قصد دارند باهم زندگی کنند.
Several police officers had been watching the apartment all night, and at last they were told to move in and arrest the suspects.
چند افسر پلیس تمام شب آپارتمان را زیر نظر داشتند و در نهایت به آنها گفته شد که هجوم برده و مظنونان را دستگیر کنند.