در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی move on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی move on
به طور خلاصه ترجمه move on در فارسی به معانی زیر است:
به حرکت خود ادامه دادن؛
متفرق کردن؛
سراغ چیز دیگری رفتن؛
پرداختن به؛
و غیره
کاربرد move on
اگر فعالیتی را متوقف کرده و به کار جدیدی مشغول شده و یا گفتگویی را متوقف کرده و به موضوع دیگری میپردازید؛ میتوانید از move on برای بیان این عمل استفاده کنید. فعل move on در لیست افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی جای دارد و معمولا به صورت move someone or something on مورد استفاده قرار میگیرد. معنی move on به فارسی عبارت است از:
(جمعیت و غیره) متفرق کردن و یا رد کردن؛
(عقربه ساعت) جلو بردن؛
به راه خود ادامه دادن، به حرکت خود ادامه دادن، در ادامه سفر رفتن (به)، در ادامه راه رفتن (به)، دوباره راه افتادن و یا دوباره حرکت کردن؛
(جمعیت) متفرق شدن؛
(شخص) اغوا کردن، از راه به در کردن؛
(موضوع، مسئله و غیره) ورود کردن به، وارد شدن به، پرداختن به و یا رسیدگی کردن به؛
ول کردن و رفتن سراغ کار دیگری، سر چیز دیگری رفتن و یا سراغ چیز دیگری رفتن؛
سر کار بهتری رفتن و یا رفتن (به)؛
(زمان) گذشتن و یا سپری شدن.
علاوه بر این، شما میتوانید از حالت امری این فعل یعنی Move on! به معنی متفرق شوید!، حرکت کنید! و یا رد شوید! استفاده کنید.
همچنین عبارت move on to something به معنی (مسئله، موضوع و غیره) سر ... رفتن، سراغ ... رفتن و یا سروقت ... رفتن خواهد بود. در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا بتوانید به درک درستی از معنی و کاربرد این فعل در جمله برسید.
فعل عبارتی move on در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی جای دارد. با اینحال، چون این فعل به حرف e ختم میشود برای تبدیل آن به زمان گذشته و کامل تنها کافیست حرف d را به آن بیفزایید. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم آن moved on میشود. همچنین اگر نیاز به اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله را داشتید؛ میتوانید از moving on بهره ببرید.
مثال برای فعل move on
After the instructor showed us how to build up our leg muscles, he moved on to exercises for the arms.
بعد از اینکه مربی به ما نشان داد که چگونه ماهیچه های پای خود را تقویت کنیم، سر وقت تمرینات بازوها رفتیم.
The officers worked hard to move the crowd on.
افسران سخت تلاش کردند تا جمعیت را متفرق کنند.
I've lived in this town long enough. It's time to move on.
من به اندازه کافی در این شهر زندگی کردهام. وقت آن است که دوباره حرکت کنم.
Harry is trying to move on Tiffany. They deserve each other.
هری در تلاش است تا تیفانی را اغوا کند. آنها لیاقت یکدیگر را دارند.
This topic's been covered now so let's move on to the next topic on the agenda.
این موضوع اکنون پوشش داده شده است، بنابراین اجازه دهید سراغ موضوع بعدی در دستور کار برویم.
After we've covered the history of China, we'll move on to Japanese history.
پس از بررسی تاریخ چین، سراغ تاریخ ژاپن میرویم.
Please move those people on. They are in the way.
لطفا آن افراد را متفرق کنید. آنها در مسیر راه هستند.
Move on! Don’t stop here!
حرکت کنید! اینجا متوقف نشوید!
I will move on this matter only when I get some time.
فقط زمانی که فرصت پیدا کنم به این موضوع میپردازم.