در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی sort out آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی sort out
به طور خلاصه ترجمه sort out در فارسی به معانی زیر است:
مرتب کردن؛
برنامهریزی کردن؛
حق کسی را کف دستش گذاشتن؛
حل کردن؛
سروسامان دادن به؛
و غیره
کاربرد sort out
اگر چیزها را با نظمی خاص مرتب کنید؛ میتوانید از sort out بهره بگیرید. همچنین زمانی که اقدامات لازم را برای چیزی انجام داده و یا آن را سازماندهی میکنید نیز این فعل کاربرد خواهد داشت. فعل sort out در لیست افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی جای دارد که بهشکل sort out someone or something و یا sort someone or something out نیز کاربرد دارد. معنی sort out به فارسی عبارت است از:
جدا کردن، سوا کردن، تفکیک کردن و یا ریز و درشت کردن؛
در حالت محاوره: مرتب کردن، منظم کردن، سر جای خود گذاشتن و یا جمعوجور کردن؛
کنار گذاشتن و یا انتخاب کردن؛
طبقهبندی کردن و یا دستهبندی کردن؛
ردیف کردن، مهیا کردن، فراهم کردن، آماده کردن، ترتیب چیزی را دادن و یا جور کردن؛
(مسئله و غیره) حل کردن، برطرف کردن، راهحل پیدا کردن برای، حلوفصل کردن، رسیدگی کردن به و یا رفع و رجوع کردن؛
(زندگی و غیره) سروسامان دادن به، روبهراه کردن و یا راستو ریس کردن؛
در حالت محاوره: خدمت کسی رسیدن، بهحساب کسی رسیدن، ترتیب کسی را دادن و یا حق کسی را کف دستش گذاشتن.
علاوه بر موارد فوق، شما میتوانید از اصطلاح sort oneself out به معنی مسائل خود را حل کردن، مشکلات خود را رفع و رجوع کردن و یا به زندگی خود سروسامانی دادن استفاده کنید. در ادامه با بررسی مثالهایی که به شما ارائه خواهیم داد، بهتر با کاربرد و معنی sort out در جمله آشنا میشوید.
فعل عبارتی sort out یکی از افعال باقاعده زبان انگلیسی است که با گرفتن ed به زمان گذشته و کامل تبدیل میشود. درنتیجه شکل سوم و زمان گذشته این فعل sorted out خواهد بود. همچنین شما میتوانید از sorting out نیز بهعنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله بهره ببرید.
مثال برای فعل sort out
There's all this stuff in the warehouse that needs sorting out.
همه این چیزها در انبار هست که نیاز به مرتب کردن دارد. (باید مرتب شوند).
Jenny's sorting out the venue for the party and her sister's sorting out the guest list and the catering.
جنی دارد محل برگزاری مهمانی را جمعوجور میکند و خواهرش لیست مهمانان و پذیرایی را آماده میکند.
I can't sort this problem out without having some more time.
من نمیتوانم بدون داشتن زمان بیشتری این مشکل را حل کنم.
I've got all these bills and I'm sorting them out so I know which ones are due now and which ones can wait.
من همه این صورتحسابها را گرفتم و دارم آنها را تفکیک میکنم تا بدانم کدامها اکنون سررسیدند و کدامها میتوانند منتظر بمانند.
Has he been bothering you again? Do you want me to sort him out?
آیا او دوباره شما را اذیت کرده است؟ آیا میخواهید حقش را کف دستش بگذارم؟
Sort out any clothes you want to throw away and give them to me.
هر لباسی که میخواهید دور بریزید را سوا کنید و به من بدهید.
I need a few days to sort myself out.
من به چند روز زمان نیاز دارم تا مسائل خودم را حل کنم. (به زندگی خود سروسامانی بدهم).
Let me know when you want to hold the meeting, and I'll sort everything out.
به من اطلاع دهید که چه زمانی میخواهید جلسه را برگزار کنید من ترتیب همهچیز را خواهم داد.
Have you sorted out last month's receipts yet?
آیا رسیدهای ماه گذشته را تاکنون آماده کردهاید؟
If all the details for a wedding have been sorted out, the wedding has been organized.
اگر تمام جزئیات عروسی ردیف شده باشد، عروسی سازماندهی شده است.
I really need to sort out my emails.
من واقعاً باید ایمیلهایم را طبقهبندی کنم.