کاربرد و معنی start off چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف start off آشنا شوید.

start off.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی start off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی start off

به طور خلاصه ترجمه start off در فارسی به معانی زیر است:

آغاز کردن؛

وادار کردن؛

راه افتادن؛

و غیره

کاربرد start off

اگر کاری یا چیزی را با رفتاری و یا شیوه خاصی آغاز کنید می‌توانید برای بیان آن فعل start off را به‌کار ببرید. فعل start off از جمله افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است. از این فعل هم می‌توانید به‌صورت start off something هم به‌شکل start someone off و هم start something off with (by) something استفاده کنید. معنی start off به فارسی عبارت است از:

  • شروع کردن با؛

  • شروع به حرکت کردن، راه افتادن، آغاز کردن و یا شروع کردن؛

  • (به‌کاری) واداشتن، کشاندن، وادار کردن و یا موجب شدن که. در این حالت می‌توانید از start someone off on something نیز استفاده کنید.

برای درک بهتر شما از کاربرد و معنی start off در ادامه مثال‌های مختلفی ارائه خواهیم داد. فعل عبارتی start off از جمله افعال باقاعده زبان انگلیسی است که می‌توان با افزودن ed به انتهای آن زمانش را تغییر داد. درنتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل started off می‌شود. هم‌چنین اگر نیاز به اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل داشتید نیز می‌توانید starting off را به‌کار ببرید.

مثال برای فعل start off

The chairman stood up and said, "I'd like to start off by welcoming our guests."

رئیس از جایش بلند شد و گفت: «می‌خواهم با خوشامدگویی به مهمانان‌مان آغاز کنم

I have to start Jeff off on this task then I will talk to you.

من باید جف را وادار به این کار کنم، سپس با شما صحبت خواهم کرد.

When do you want to start off?

کی می‌خواهید راه بیفتید؟

They always start their meetings off with a prayer.

آن‌ها همیشه جلسات خود را با دعا شروع می‌کنند.

I will start off my workers on the job tomorrow.

فردا کارگرانم را به این‌کار خواهم کشاند.

We will start off as soon as we can get everything packed.

به‌محض این‌که بتوانیم همه چیز را جمع کنیم شروع به حرکت خواهیم کرد.

Religious people often start off a meal by saying a prayer of thanks.

افراد مذهبی اغلب غذا را با خواندن دعای شکر شروع می‌کنند.