در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی wait on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی wait on
به طور خلاصه ترجمه wait on در فارسی به معانی زیر است:
(در رستوران) غذای کسی را سرو کردن؛
بهامید چیزی نشستن؛
خدمت کردن به؛
و غیره
کاربرد wait on
اگر در رستوران به سرو غذا پرداخته و یا خدمتکار کسی شدهاید و تمام دستورات او را انجام میدهید؛ میتوانید از wait on برای این منظور استفاده کنید. همچنین زمانی که قبل از تصمیمگیری برای انجام کاری منتظر نتایج چیزی و یا اطلاعات درباره چیزی شوید نیز میتوانید این فعل را بهکار ببرید.
فعل wait on بهعنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verbs شناخته میشود که بهشکل wait on someone or something مورد استفاده قرار میگیرد. شما میتوانید از wait upon نیز بهجای wait on استفاده کنید. با این تفاوت که upon حالتی رسمیتر داشته و در محاورات روزمره امروزی کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. معنی wait on به فارسی معادل موارد زیر خواهد بود:
(شخص) خدمت کردن به، پیشخدمت کسی بودن و یا سرویس دادن به؛
(در رستوران) غذا کسی را سرو کردن، غذای کسی را بردن و یا سرویس دادن به؛
منتظر چیزی بودن، بهانتظار چیزی نشستن، انتظار چیزی را کشیدن و یا بهامید چیزی نشستن؛
در زمان قدیم و بهصورت رسمی به معنی: بهحضور کسی رسیدن و یا بهخدمت کسی رسیدن.
علاوه بر این، اصطلاح wait on someone hand and foot بهمعنی دربست در خدمت کسی بودن، کمر بسته در خدمت کسی ایستادن و یا تمامقد به کسی خدمت کردن است. در ادامه چند مثال از کاربردهای متعدد این فعل ارائه میدهیم تا بهتر با معنی wait on آشنا شوید.
فعل عبارتی wait on از جمله افعال باقاعده زبان انگلیسی بوده که با افزودن ed بهانتهایش به زمان گذشته و کامل تبدیل میشود. درنتیجه زمان گذشته و شکل سوم آن waited on میشود. همچنین شما میتوانید از waiting on نیز بهعنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل استفاده کنید.
مثال برای فعل wait on
Each waiter is assigned certain tables and they only wait on people at those tables.
به هر پیشخدمت میزهای خاصی اختصاص داده شده است و آنها فقط به افراد آن میزها سرویس میدهند..
The investigators are waiting on the toxicology results before making their final report.
محققان قبل از ارائه گزارش نهایی خود بهانتظار نتایج سمشناسی مینشینند.
Do you expect me to wait on (upon) you like a member of some medieval court?
آیا انتظار داری مثل یکی از اعضای دادگاه قرون وسطایی بهحضورت برسم؟
Each of the star actors has a personal assistant who waits on him or her "hand and foot".
هر یک از بازیگران ستاره (مشهور) یک دستیار شخصی دارد که «تمامقد» به او خدمت میکند..
Her family is in the next room waiting on the test results.
خانواده او در اتاق بعدی منتظر نتایج آزمایش هستند.
She waited on her children as if they were gods and goddesses.
او چنان بهحضور فرزندان میرسید که گویی آنها خدایان و الهه بودند.
If you're going to work in a restaurant, you'll have to learn how to wait on the guests.
اگر قرار است در یک رستوران کار کنید، باید یاد بگیرید که چگونه غذای مهمانان را سرو کنید.
My son hasn't applied for college yet because he's still waiting on his exam results.
پسر من هنوز برای کالج درخواست نداده است زیرا همچنان منتظر نتایج امتحاناتش است.