فعل "Suffer" به معنای «رنجکشیدن» و «متحملشدن» است. هنگام استفاده از این فعل، اهمیت زیادی دارد که از حرف اضافۀ صحیح استفاده کنیم تا بتوانیم منظورمان را بهدرستی به مخاطب برسانیم. برخی از حروف اضافۀ متداولی که همراه با "Suffer" استفاده میشوند، عبارتند از:
From
With
Through
For
Under
Suffer from
هنگامی که بخواهیم بگوییم یک نفر از یک احساس، مشکل یا شرایط خاص رنج میبرد، از حرف اضافۀ "From" همراه با واژۀ "Suffer" استفاده میکنیم. به جملات زیر دقت کنید:
- He suffered from a heart attack
او از حملۀ قلبی رنج میبرد.
- She suffered from depression.
او از افسردگی رنج میبرد.
- She frequently suffers from migraine headaches.
او اغلب از سردردهای میگرنی رنج میبرد.
- Alcoholics often suffer from periods of oblivion.
الکلیها اغلب از دورههای فراموشی رنج میبرند.
- They suffer from health problems and fear the long term effects of radiation.
آنها از مشکلات سلامتی رنج میبرند و از اثرات طولانیمدت تشعشعات میترسند.
- Some elderly people suffer from iron deficiency in their diet.
برخی از افراد مسن، از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج میبرند.
- He who fears to suffer, suffers from fear.
کسی که از رنجکشیدن میترسد، از ترس رنج میبرد.
- A lot of students suffer from exam nerves.
بسیاری از دانشآموزان، از استرس امتحان رنج میبرند.
- I suffer from dizzy spells.
من از سرگیجه رنج میبرم.
- About 70% of women suffer from premenstrual syndrome.
حدود ۷۰ درصد از زنان، از سندرم پیشازقاعدگی رنج میبرند.
Suffer with
نحوۀ استفاده از عبارت "Suffer with" نیز مانند "Suffer from" است. مردم معمولاً از این دو عبارت، بهجای یکدیگر استفاده میکنند. زمانی که بخواهیم درمورد بیماریهای طولانیمدت صحبت کنیم، از عبارت "Suffer from" و هنگام اشاره به مشکلات موقتیتر، از عبارت "Suffer with" استفاده میکنیم.
- He's been suffering with his arthritis for years.
او سالهاست که از التهاب مفاصلش رنج میبرد.
- He had been suffering latterly with cancer.
او اخیراً از سرطان رنج میبرد.
- I've suffered with panic attacks for a few years now too.
من هم چند سالی است که دچار حملات پانیک هستم.
- The dilemma she suffers with is the lack of support.
معضلی که او از آن رنج میبرد، عدم حمایت است.
- My sister is suffering with a horrible allergic reaction.
خواهرم از یک واکنش آلرژیک وحشتناک رنج میبرد.
- My aim to raise awareness of stress and the problems that the children suffer with.
هدف من، افزایش آگاهی درمورد استرس و مشکلاتی است که کودکان از آن رنج میبرند.
- Do you suffer with these symptoms of the menopause?
آیا شما از این علائم یائسگی رنج میبرید؟
- I suffer with ignorant people around me.
من از دست افراد نادان اطرافم عذاب میکشم.
- She suffered with anxiety.
او از اضطراب رنج میبرد.
- He suffered with severe headaches.
او از سردرد شدیدی رنج میبرد.
اگرچه در بسیاری از مواقع میتوانیم از حرف اضافۀ "With" و "From" بهجای یکدیگر استفاده کنیم، درک تفاوتهای این دو عبارت میتواند مهارتهای ارتباطی شما در زبان انگلیسی را ارتقا دهد.
Suffer through
هنگامی که بخواهیم بگوییم از چه چیزی رنج میبریم، از حرف اضافۀ "through" همراه با واژۀ "Suffer" استفاده میکنیم. میتوانیم از عبارت "Suffer through"، به معنای تحملکردن یا پشت سر گذاشتن یک موقعیت دشوار نیز استفاده کنیم:
- He suffered through chemotherapy.
او از شیمیدرمانی رنج میبرد.
- She suffered through the loss of her spouse.
او از فقدان همسرش رنج میبرد.
- He suffered through the hands of his abusers
او از دست سوءاستفادهکنندگانش رنج میبرد.
- She suffered through losing her job.
او از ازدستدادن شغل خود رنج میبرد.
- We have to suffer through six more weeks of winter.
ما مجبور بودیم که شش هفتۀ دیگر از زمستان را تحمل کنیم.
- I won't let your mom suffer through this anymore.
دیگر اجازه نمیدهم که مادرت از این وضعیت رنج ببرد.
- I could suffer through anything as long as Wes was on the path to finding his happiness.
تا زمانی که وس در مسیر یافتن مسیر خوشبختی خود بود، میتوانستم هر چیزی را تحمل کنم.
- Years ago, my wife suffered through a difficult pregnancy.
سالها پیش، همسرم یک بارداری سخت را تحمل کرد.
- She suffered through another one of their long visits.
او یکی از ملاقاتهای طولانی آنها را تحمل کرد.
- I had to suffer through a long and boring meeting before I could go home.
قبل از اینکه بتوانم به خانه بروم، مجبور شدم که یک جلسۀ طولانی و خستهکننده را تحمل کنم.
Suffer for
وقتی میخواهید بگویید که یک نفر بهخاطر چیزی رنج میکشد، میتوانید از عبارت "Suffer for" در جملۀ خود استفاده کنید:
- His crime was great, and he suffered for it.
جنایت او بزرگ بود و بهخاطر آن زجر کشید.
- He made a rash decision and now he is suffering for it.
او تصمیمی عجولانه گرفت و اکنون بهخاطر آن عذاب میکشد.
- No child deserves to suffer for a parent's mistakes.
هیچ کودکی سزاوار رنجبردن بهخاطر اشتباهات والدین نیست.
- I played tennis yesterday and I know I shall suffer for it today.
من دیروز تنیس بازی کردم و میدانم که امروز برای آن رنج میبرم.
- I'll make you suffer for this insolence.
من کاری میکنم که بهخاطر این وقاحت عذاب بکشی.
- Kings go mad, and the people suffer for it.
پادشاهان عصبانی میشوند و مردم بهخاطر آن رنج میکشند.
- I suffer for my own mistakes.
من بهخاطر اشتباهات خودم زجر میکشم.
- Would you let your family suffer for the fact that you were too proud to admit defeat?
آیا اجازه میدهید خانوادهتان بهخاطر این واقعیت که شما آنقدر مغرور بودید که شکست را قبول نکنید، رنج بکشند؟
- Many animals suffer for our consumption of meat and dairy products.
بسیاری از حیوانات، بهخاطر مصرف گوشت و محصولات لبنی ما رنج میبرند.
- My grandparents suffered for lack of basic medical care in their youth.
پدربزرگ و مادربزرگم در جوانی، بهدلیل کمبود مراقبتهای اولیه رنج میبردند.
Suffer under
برای توصیف تحتفشاربودن در شرایط دشوار و موقعیتهای سخت، میتوانیم از حرف اضافۀ "Under" همراه با واژۀ "Suffer" استفاده کنیم؛ برای مثال:
- The country is suffering under the weight of economic sanctions.
کشور زیر بار تحریمهای اقتصادی رنج میبرد.
- She is suffering under the strain of caring for her sick parents.
او تحت فشار مراقبت از والدین بیمار خود، رنج میبرد.
- The team is suffering under the pressure to win.
تیم برای بردن، تحت فشار است.
- He is suffering under the burden of debt.
او زیر بار قرض رنج میبرد.
- The people of that country have suffered under a brutal regime for decades.
مردم آن کشور، چندین دهه تحت یک رژیم وحشیانه رنج کشیدهاند.
- Residents of the poverty-stricken neighborhood suffer under inadequate infrastructure.
ساکنان محلههای فقیرنشین، از زیرساختهای ناکافی رنج میبرند.
- Women in some cultures still suffer under oppressive gender roles.
در برخی از فرهنگها، زنان همچنان از نقشهای جنسیتی سرکوبگر رنج میبرند.
- Animals in captivity often suffer under poor living conditions.
حیوانات اسیر، اغلب در شرایط بد زندگی رنج میبرند.
- Many students suffer under the weight of student loan debt.
بسیاری از دانشجویان، زیر بار بدهی وام دانشجویی رنج میبرند.
- People in war-torn regions suffer under violence and displacement.
مردم مناطق جنگزده، از خشونت و آوارگی رنج میبرند.
جمعبندی
هنگام استفاده از فعل "Suffer" در جملۀ خود، اهمیت زیادی دارد که از حرف اضافۀ درست استفاده کنید. برای یادگیری مبحث حروف اضافه، میتوانید از اپلیکیشن زبانشناس استفاده کنید.