برای نشاندادن رابطۀ بین واژۀ "Week" به معنای «هفته» و سایر کلمات جملۀ خود، از حروف اضافه استفاده میکنیم. از مهمترین دلایل استفاده از این حروف همراه با Week، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نشاندادن یک زمان خاص؛
اشاره به مدتزمان سپریشده؛
اشاره به تناوب و تکرار.
برخی از حروف اضافۀ متداولی که همراه با واژۀ Week استفاده میشوند، عبارتند از:
In
On
During
Throughout
For
In the week
معمولاً برای اشاره به یک بازۀ زمانی کلی، از حرف اضافۀ "In" همراه با Week استفاده میکنیم؛ مثلاً:
In the week of May 10th: در هفتۀ دهم می
یا
In the second week of July: در هفتۀ دوم ماه ژوئیه
همچنین از این حرف اضافه، میتوانیم برای اشاره به زمان آینده استفاده کنیم:
I'll see you in two weeks: دو هفتۀ دیگه میبینمت.
یکی دیگر از کاربردهای آن نیز، اشاره به زمان یا رویدادی در یک هفتۀ خاص است:
I have three exams in one week: من در یک هفته، سه امتحان دارم.
بگذارید چند مثال دیگر را هم با یکدیگر بررسی کنیم:
- I will be on vacation in the third week of September.
هفتۀ سوم سپتامبر، به تعطیلات میروم.
- In the week leading up to the exam, I studied for hours every day.
در هفتۀ منتهی به امتحان، هر روز ساعتها مطالعه میکردم.
- In two weeks, I am planning to take a short vacation with my family.
قصد دارم که تا دو هفتۀ دیگر، با خانوادهام به یک تعطیلات کوتاه بروم.
- In the week that passed, the stock market experienced a significant downturn.
در هفتهای که گذشت، بازار سهام رکود قابلتوجهی را تجربه کرد.
- In the week between Christmas and New Year's Day, many people take time off work.
در هفتۀ بین کریسمس و روز سال نو، بسیاری از مردم از کار مرخصی میگیرند.
- We had a lot of fun in the week we spent exploring the city's cultural attractions.
در هفتهای که صرف گشتوگذار در جاذبههای فرهنگی شهر کردیم، بسیار خوش گذشت.
- In six weeks, the new semester will begin, and we will be back to our regular routine.
شش هفتۀ دیگر، ترم جدید شروع میشود و ما به روال عادی خود برمیگردیم.
- The weather was beautiful in the week we spent at the beach.
در هفتهای که در ساحل گذراندیم، هوا بسیار خوب بود.
- We had several important meetings in one week before the product launch.
یک هفته قبل از عرضۀ محصول، چندین جلسۀ مهم داشتیم.
- The political situation in the country remained tense in the week after the election.
در هفتۀ بعد از انتخابات، وضعیت سیاسی کشور همچنان متشنج بود.
On the week
برای اشاره به رویدادی که در روز یا تاریخ خاصی در هفته اتفاق میافتد، میتوانیم از حرف اضافۀ "On" نیز در جملۀ خود استفاده کنیم. با این حال توجه کنید که در اغلب موارد، بهتر است از حرف اضافۀ "In" یا "During" بهجای "On" استفاده شود. برای آشنایی بیشتر با نحوۀ استفاده از این حرف اضافه همراه واژۀ "Week"، به جملات زیر دقت کنید:
- We have a meeting on the first week of every month.
هفتۀ اول هر ماه، جلسه داریم.
- My birthday falls on the first week of May this year.
امسال تولدم در هفتۀ اول ماه مه است.
- On the week of my birthday, my friends threw me a surprise party.
در هفتۀ تولدم، دوستانم یک جشن سورپرایز برای من ترتیب دادند.
- We have a big presentation due on the week of the conference.
ما در هفتۀ کنفرانس، یک ارائۀ بزرگ داریم.
- She's going to be out of town on the week before Christmas.
قرار است که او یک هفته قبل از کریسمس، خارج شهر باشد.
- They're going to start construction on the week of July 4th.
قرار است که آنها ساختوساز را در هفتۀ چهارم جولای شروع کنند.
- My sister will be graduating from college on the week of my birthday.
خواهرم در هفتۀ تولد من، از دانشگاه فارغالتحصیل میشود.
- On the week of the concert, I listened to the band's music non-stop.
در هفتۀ کنسرت، بیوقفه به موسیقی گروه گوش میدادم.
- On the week of the festival, the streets were decorated with colorful lights.
در هفتۀ فستیوال، خیابانها با چراغهای رنگارنگ، تزئین شده بود.
- On the week that my parents visited, we took them sightseeing around town.
در هفتهای که پدر و مادر سر زدند، آنها را به گشتوگذار در شهر بردیم.
During the week
برای اینکه بگوییم یک اتفاق در طول بازۀ زمانی خاصی از هفته، رخ داده است، از حرف اضافۀ "During" استفاده میکنیم؛ برای مثال:
- During the first week of classes, we had orientation sessions.
در طول هفتۀ اول کلاسها، جلسات توجیهی داشتیم.
- I usually feel tired during the middle of the week.
معمولاً وسط هفته، احساس خستگی میکنم.
- I usually work long hours during the week to finish all my tasks.
من معمولاً ساعتهای زیادی در طول هفته کار میکنم تا تمام کارهایم را تمام کنم.
- My mom prefers to cook simple meals during the week and save the fancy ones for weekends.
مادرم ترجیح میهد که در طول هفته غذاهای ساده بپزد و غذاهای تجملی را برای آخر هفته نگه میدارد.
- During the week, I wake up early to hit the gym before going to work.
در طول هفته، قبل از رفتن به سرکار، زود از خواب بیدار میشوم تا به باشگاه بروم.
- My boss always schedules meetings during the week, so we rarely have them on weekends.
رئیسم همیشه در طول هفته، جلساتی را در برنامه میگذارد؛ بنابراین بهندرت آنها را در تعطیلات آخر هفته برگزار میکنیم.
- Most stores offer discounts during the week to attract more customers.
اکثر فروشگاهها در طول هفته، تخفیفهایی برای جذب مشتریان بیشتر ارائه میکنند.
- My roommate and I take turns doing the dishes during the week to keep our apartment clean.
من و هماتاقیام در طول هفته، بهنوبت ظرفها را میشوریم تا آپارتمان تمیز بماند.
- During the week, I try to stay focused on work and avoid distractions.
در طول هفته، سعی میکنم که روی کار متمرکز بمانم و از حواسپرتی پرهیز کنم.
- The traffic is usually heavy during the week because of rush hour.
معمولاً در طول هفته به علت ساعت شلوغی، ترافیک زیاد است.
Throughout the week
برای اینکه بگوییم یک اتفاق در سراسر هفته و بهصورت مداوم رخ داده است، از حرف اضافۀ "Throughout" همراه با واژۀ Week استفاده میکنیم:
- I have been studying French throughout the week.
من در طول هفته، در حال یادگیری زبان فرانسه هستم.
- Throughout the week, I try to maintain a consistent sleep schedule.
سعی میکنم که در طول هفته، برنامۀ خواب ثابتی داشته باشم.
- I try to engage in at least one social activity throughout the week to connect with friends.
سعی میکنم که در طول هفته، حداقل یک فعالیت اجتماعی داشته باشم تا با دوستان ارتباط برقرار کنم.
- The office holds meetings throughout the week to discuss important updates and initiatives.
اداره در طول هفته، جلساتی را برای بحث درمورد بهروزرسانیها و ابتکارات مهم، برگزار میکند.
- Throughout the week, I set aside time for self-care activities like meditation and yoga.
در طول هفته، زمانی را برای فعالیتهای مراقبت از خود، مثل مدیتیشن و یوگا اختصاص میدهم.
- Throughout the week, I challenge myself to learn a new skill or concept.
در سراسر هفته، خودم را برای یادگیری یک مهارت یا مفهوم جدید، به چالش میکشم.
- I take breaks throughout the week to prevent burnout and maintain productivity.
برای جلوگیری از فرسودگی و حفظ بهرهوری، در طول هفته استراحت میکنم.
- I catch up on current events by reading news articles throughout the week.
من با خواندن مقالات خبری در طول هفته، از رویدادهای جاری مطلع میشوم.
- She has been feeling tired throughout the week.
او در طول هفته، احساس خستگی کرده است.
- The store is open throughout the week.
مغازه در سراسر هفته باز است.
For (a number) week
در اغلب موارد برای نشاندادن مدتزمان و اینکه بگوییم یک چیز چقدر طول کشیده یا چند وقت پیش اتفاق افتاده است، از حرف اضافۀ "For" همراه با واژۀ Week استفاده میکنیم. با دقت به جملات زیر، نحوۀ استفاده از این حرف اضافه را بهتر درک خواهید کرد:
- I am going on vacation for two weeks.
من برای دو هفته به تعطیلات میروم.
- She has been studying English for three weeks.
او سه هفته است که انگلیسی میخواند.
- We haven't seen each other for over a week.
بیشتر از یک هفته است که همدیگر را ندیدهایم.
- I will be traveling to Europe for three weeks with my family this summer.
تابستان امسال، به مدت سه هفته همراه با خانوادهام به اروپا سفر خواهم کرد.
- The doctor recommends that you take this medication for two weeks to treat your infection.
پزشک توصیه میکند که برای درمان عفونت خود، این دارو را به مدت دو هفته مصرف کنید.
- I've been taking guitar lessons for four weeks now, and I can already play a few songs.
الان چهار هفته است که به کلاس گیتار میروم و میتوانم چند آهنگ بنوازم.
- We have a special promotion running for six weeks to celebrate our company's anniversary.
ما یک تبلیغ ویژه داریم که به مدت شش هفته، برای جشنگرفتن سالگرد شرکتمان اجرا میشود.
- I'm going on a hiking trip for two weeks, and I need to pack all the essentials.
من به مدت دو هفته به سفر کوهنوردی میروم و باید تمام وسایل ضروری را جمع کنم.
- The new employee will undergo training for three weeks before starting their job.
کارمند جدید قبل از شروع کار، به مدت سه هفته تحت آموزش قرار خواهد گرفت.
- To prepare for the marathon, I've been following a training plan for ten weeks.
برای آماده شدن برای ماراتن، ده هفته است که برنامۀ تمرینی را دنبال میکنم.
جمعبندی
بهطور کلی، این حروف اضافه، رایجترین حروفی هستند که همراه با واژۀ Week استفاده میشوند. برای یادگیری حروف اضافۀ گوناگون و نحوۀ استفاده از آنها در موقعیتهای مختلف، میتوانید از دورههای آموزشی و تمرینات منظم اپلیکیشن زبانشناس استفاده کنید.