۵ داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز با ترجمه فارسی

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز موضوعی است که در این مطلب به بررسی آن می‌پردازیم. همراه ما باشید.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز

نوروز یا سال نو ایرانی، جشنی سنتی است که در تقویم ایرانی آغاز بهار و آغاز سال جدید است. نوروز بیش از ۳۰۰۰ سال است که جشن گرفته می‌شود و زمان شادی، تجدید و امید است. جشن نوروز فرصتی عالی برای یادگیری و تمرین زبان انگلیسی است. با خواندن داستان‌ها و بحث در مورد سنت‌ها و آداب و رسوم مرتبط با این تعطیلات، زبان‌آموزان انگلیسی می‌توانند مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشند و در عین حال فرهنگ جدیدی را نیز یاد بگیرند.

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های نوروز سفره هفت سین است که یک نوع سفره‌آرایی سنتی است. سفره هفت سین شامل هفت آیتم نمادین است که با حرف فارسی «سین» شروع می‌شود. هر مورد نمایانگر جنبه متفاوتی از زندگی مانند سلامتی، ثروت و باروری است. زبان‌آموزان انگلیسی می‌توانند با بحث در مورد اهمیت هر یک از آیتم‌ها و نقش آن‌ها در جشن نوروز، واژگان و مهارت‌های گفتاری خود را بهبود ببخشند.

در این مقاله ۵ داستان کوتاه انگلیسی درباره جشن باستانی نوروز را برایتان آماده کرده‌ایم. تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز و دید و بازدید

نوروز از جمله جشن‌های باستانی ایرانیان است که هر سال با شروع بهار برگزار می‌شود. مردم با نزدیک شدن به نوروز خانه‌تکانی می‌کنند، لباس‌های جدید می‌پوشند و به دیدار بزرگ‌ترها می‌روند. خانواده داستان امروز ما نیز تمام تلاش خود را می‌کنند که نوروز را به بهترین شکل ممکن برگزار کنند. ادامه ماجرا را در داستان زیر بخوانید:

The first story: Seeing and visiting in Nowruz.

داستان اول: دید و بازدید در نوروز.

Once upon a time, in a small village in Iran, a family prepared for the New Year celebration, or Norooz as it is known in Persian. The family father had already gone to the market to buy all the necessary items for the Haft-Seen, the traditional Norooz table that includes seven symbolic items starting with the letter "S."

روزی روزگاری در روستای کوچکی در ایران، خانواده‌ای برای جشن سال نو یا نوروز آماده می‌شدند. پدر خانواده پیش از این به بازار رفته بود تا تمام اقلام مورد نیاز سفره هفت سین را بخرد؛ سفره سنتی نوروزی که شامل هفت مورد نمادین است که با حرف «س» شروع می‌شود.

The mother of the family cleaned the house from top to bottom. She believed that a clean house will bring luck and prosperity for the coming year. She even washed curtains, carpets, and every corner of the house and left no trace of dirt.

مادر خانواده خانه را از بالا تا پایین تمیز می‌کرد. او معتقد بود که خانه تمیز برای سال آینده شانس و رفاه به همراه دارد. او حتی پرده‌ها، فرش‌ها و هر گوشه خانه را می‌شست و هیچ اثری از خاک باقی نمی‌گذاشت.

The children of the family were also excited and eager to help in the preparations. They helped their mother decorate the Haft Sin table. The seven items include sabze (wheat sprouts or lentils), Samanu (sweet pudding made from wheat sprouts), Seeb (apple), Seer (garlic), senjed (dry fruit of the elder tree), Somāq (sumac), and Serkeh (vinegar). The Haft Sin table is spread in the most beautiful place in the house.

بچه‌های خانواده نیز هیجان‌زده و مشتاق بودند که در آماده‌سازی کمک کنند. آن‌ها به مادرشان کمک کردند تا سفره هفت سین را تزئین کند. این هفت مورد شامل سبزه (جوانه گندم یا عدس)، سمنو (پودینگ شیرین از جوانه گندم)، سیب، سیر، سنجد، سماق و سرکه است. سفره هفت سین در زیباترین جای خانه پهن می‌شود.

As the family was getting ready for the evening celebration, they received an invitation from their grandparents to come and celebrate Norooz with them. The children were overjoyed and could not wait to see their grandparents. They quickly got dressed in their stylish clothes and rushed to their grandparents' house.

در حالی که خانواده در حال آماده شدن برای جشن عصر بودند، از پدربزرگ و مادربزرگشان دعوت‌نامه‌ای دریافت کردند که بیایند و نوروز را با آن‌ها جشن بگیرند. بچه‌ها خیلی خوشحال بودند و نمی‌توانستند صبر کنند تا پدربزرگ و مادربزرگشان را ببینند. آن‌ها به سرعت لباس‌های شیک خود را پوشیدند و سریع به خانه پدربزرگ و مادربزرگ خود رفتند.

Upon their arrival, they were warmly welcomed by their grandparents, who were also dressed in their finest clothes. The children respectfully kissed their grandparents' hands. The family then sat down for dinner and enjoyed a delicious meal, including Sabzi Polo Mahi and Ash-e Reshteh.

به محض ورود، توسط پدربزرگ و مادربزرگشان که بهترین لباس‌های خود را نیز به تن داشتند، به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند. بچه‌ها با احترام دست پدربزرگ و مادربزرگشان را می‌بوسیدند. سپس خانواده به شام نشستند و غذای لذیذی از جمله سبزی پلو ماهی و آش رشته میل کردند.

After dinner, the grandparents gave the children their Eidi, a traditional gift of money given to children during Norooz. The children were thrilled and thanked their grandparents for their kindness. They then played traditional Norooz games. and laughed and had fun until late at night.

بعد از شام، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها عیدی خود را به بچه‌ها دادند؛ هدیه‌ای سنتی که در ایام نوروز به بچه‌ها داده می‌شد. بچه‌ها خوشحال شدند و از پدربزرگ و مادربزرگشان به‌خاطر لطفشان تشکر کردند. سپس به بازی‌های سنتی نوروز پرداختند و تا پاسی از شب خندیدند و خوش گذراندند.

As the family returned home, they were tired but happy. They knew that they had celebrated Norooz in the traditional Iranian way, following the customs and traditions passed down from generation to generation. They believed that this would bring them good luck, happiness, and prosperity for the coming year.

وقتی خانواده به خانه برگشتند، خسته اما خوشحال بودند. می‌دانستند که نوروز را به شیوه سنتی ایرانی و با پیروی از آداب و رسومی که نسل به نسل منتقل شده است، جشن گرفته‌اند. معتقد بودند که برای آن‌ها خوش‌شانسی، خوشبختی و سعادت را برای سال آینده به ارمغان می‌آورد.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد تعطیلات نوروز

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز و خانواده احمدی

خانواده احمدی به دلیل اینکه در تهران زندگی می‌کنند همیشه درگیر کار و مشغله‌های زندگی روزمره در کلان‌شهر هستند. به همین دلیل همیشه دوست داشتند که شهر شیراز را از نزدیک ببینند. با نزدیک شدن به نوروز آن‌ها تصمیم می‌گیرند به شیراز سفر کنند و سال جدید متفاوتی را برای خود بسازند. به این داستان جالب، توجه کنید:

The second story: Travel to Shiraz.

داستان دوم: سفر به شیراز.

The Ahmadi family had been planning their Nowruz holiday for months. This year they decided to visit Shiraz, a beautiful city in Iran known for its rich culture and delicious food. When they reached the city, they were amazed by its stunning architecture and hospitable people.

خانواده احمدی ماه‌ها بود که برای تعطیلات نوروزی خود برنامه‌ریزی کرده بودند. امسال تصمیم گرفتند از شیراز دیدن کنند، شهری زیبا در ایران که به فرهنگ غنی و غذاهای لذیذش معروف است. وقتی به شهر رسیدند، از معماری خیره‌کننده و مردم مهمان‌نواز آن شگفت‌زده شدند.

Their first stop was the famous Pink Mosque, filled with vibrant colors and intricate designs. They spent hours admiring the mosque's beauty and taking pictures of its stunning tiles.

اولین توقف آن‌ها مسجد صورتی معروف بود که پر از رنگ‌های زنده و طرح‌های پیچیده بود. ساعت‌ها زیبایی مسجد را تحسین کردند و از کاشی‌های خیره‌کننده آن عکس گرفتند.

As they toured the city by car, they discovered local markets filled with spices, textiles, and handicrafts. They tried all kinds of food, including kebabs and faludeh, which were all delicious and tasty.

هنگامی که با ماشین در شهر گشت می‌زدند، بازارهای محلی پر از ادویه، منسوجات و صنایع‌دستی را گشتند. انواع غذاها از جمله کباب و فالوده را امتحان کردند که همگی لذیذ و خوش‌طعم بودند.

The family also visited the Tomb of Hafez, a famous Iranian poet, and enjoyed reading his poems while sitting in the peaceful garden surrounding his tomb.

این خانواده همچنین به زیارت آرامگاه حافظ، شاعر نامدار ایرانی رفتند و در حالی که در باغ آرام اطراف آرامگاه او نشسته بودند، از خواندن اشعار او لذت بردند.

On the last day of their stay in Shiraz, they decided to visit Persepolis. They were amazed by the grandeur of this ancient city and the stories behind them.

آن‌ها در آخرین روز اقامت خود در شیراز تصمیم گرفتند به دیدار پرسپولیس بروند. از عظمت این شهر باستانی و داستان‌های پشت آن شگفت‌زده شدند.

As they headed back home, the Ahmadi family knew their Norooz trip to Shiraz was unforgettable. They saw beautiful sights, tried delicious foods, and learned so much about Shiraz's rich culture and history. They were grateful for the opportunity to experience an unfamiliar place and create lasting memories together.

خانواده احمدی وقتی به خانه برگشتند، می‌دانستند که سفر نوروزی آن‌ها به شیراز فراموش‌نشدنی است. مناظر زیبایی دیدند، غذاهای لذیذ را امتحان کردند و در مورد فرهنگ و تاریخ غنی ایران چیزهای زیادی یاد گرفتند. از فرصتی که برای تجربه یک مکان ناآشنا و خلق خاطرات ماندگار با هم داشتند سپاسگزار بودند.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز با ترجمه فارسی

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز و آرزوهای جدید

همه ما وقتی متوجه می‌شویم که سال جدید نزدیک است به دنبال هدف‌گذاری می‌رویم. اهداف زیادی را برای خود در نظر می‌گیریم و به خودمان قول می‌دهیم که در سال جدید به آن دست پیدا کنیم. جیمز داستان ما هم می‌خواهد سال جدید متفاوتی داشته باشد و برای خود اهدافی تعیین می‌کند. بیشتر از توضیح نمی‌دهیم تا خودتان ادامه داستان را بخوانید:

The third story: James' goals for the new year.

داستان سوم: اهداف جیمز برای سال جدید.

James always looked forward to Norooz, the Persian New Year, as a time to reflect on the past year. He also set new goals for the year ahead. Each year, he would make a list of his Norooz wishes and work hard to make them a reality.

جیمز همیشه منتظر نوروز، سال نوی ایرانی، به‌عنوان زمانی برای تامل در سال گذشته بود. او همچنین اهداف جدیدی را برای سال پیش رو تعیین کرد. هر سال فهرستی از آرزوهای نوروزی خود را تهیه می‌کرد و برای تحقق آن‌ها تلاش می‌کرد.

This year, James had three main Norooz wishes: to get a promotion at work, learn another language, and start a fitness routine. He had been working diligently at his job and had taken on extra projects in the hopes of impressing his boss and getting a promotion. He had also started taking online language classes and committed to gym visits three times a week.

جیمز امسال سه آرزوی اصلی نوروزی داشت: ترفیع در محل کار، یادگیری زبان دیگر و شروع برنامه تناسب اندام. او با پشتکار در کار خود کار می‌کرد و پروژه‌های بیشتری را به امید تحت تاثیر قرار دادن رئیس خود و گرفتن ترفیع انجام داده بود. همچنین شروع به شرکت در کلاس‌های زبان آنلاین کرده بود و سه بار در هفته به باشگاه مراجعه می‌کرد.

As Norooz approached, James felt excitement and anticipation. He knew the new year would bring new opportunities and challenges, but he was ready to face them head-on.

با نزدیک شدن به نوروز، جیمز احساس هیجان و انتظار کرد. او می‌دانست که سال جدید فرصت‌ها و چالش‌های جدیدی را به همراه خواهد داشت؛ اما آماده رویارویی رودررو با آن‌ها بود.

On the first day of Norooz, James woke up early and headed to the local Norooz festival with his family. They enjoyed traditional food, music, and dance performances. Later, James walked to the park and reflected on his goals for the year ahead.

در اولین روز نوروز، جیمز زود از خواب بیدار شد و به همراه خانواده خود راهی جشنواره محلی نوروز شد. آن‌ها از غذاهای سنتی، موسیقی و اجرای رقص لذت بردند. بعدا، جیمز به پارک رفت و در مورد اهداف خود برای سال پیش رو فکر کرد.

As the days and weeks passed, James continued to work hard towards his Norooz wishes. He took on new projects at work, practiced his language skills every day, and even started to enjoy going to the gym. And before he knew it, his hard work paid off. He was promoted at work, had made significant progress in his language learning, and had lost some weight and gained muscle.

با گذشت روزها و هفته‌ها، جیمز به سختی در راستای آرزوهای نوروزی خود کار می‌کرد. او پروژه‌های جدیدی را در محل کار انجام داد، مهارت‌های زبانی خود را هر روز تمرین کرد و حتی شروع به لذت بردن از رفتن به باشگاه کرد و قبل از اینکه متوجه شود، کار سخت او نتیجه داد. او در محل کار ترفیع گرفت، در یادگیری زبان پیشرفت چشمگیری داشت و مقداری وزن کم کرده و عضله به دست آورده بود.

As Nowruz approached again next year, James compiled an updated list of Nowruz wishes. He knew that with hard work and determination, he could achieve anything he set his mind to. Nowruz had become days of hope and renewal for him, and he was grateful for the opportunity that came to him every year.

با نزدیک شدن دوباره به نوروز سال آینده، جیمز فهرستی به‌روز از آرزوهای نوروزی تهیه کرد. می‌دانست که با تلاش و اراده می‌تواند به هر چیزی که در ذهنش باشد دست یابد. نوروز برایش روزهای امید و تجدید شده بود و هر سال قدردان فرصتی بود که برایش پیش می‌آمد.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد سال نو

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز و تغییر امیر

امیر جوانی است که همیشه دوست دارد یک انسان کامل به نظر برسد. دوست دارد از نظر ارتباطات، سلامت جسمانی و تناسب اندام روی خود کار کند. نوروز که فرا می‌رسد او سال جدید را بهترین فرصت برای تغییر می‌داند. بقیه ماجرا را در ادامه بخوانید:

The fourth story: Amir changes.

داستان چهارم: امیر تغییر می‌کند.

Amir was always looking for ways to improve himself and his life. He was a hardworking and ambitious young man, but he felt like he could do more. As the new year approached, he knew that it was the perfect time to make some changes and set some goals.

امیر همیشه به دنبال راه‌هایی برای بهبود خود و زندگی‌اش بود. او جوانی سخت‌کوش و جاه‌طلب بود؛ اما احساس می‌کرد که می‌تواند کارهای بیشتری انجام دهد. با نزدیک شدن به سال جدید می‌دانست که زمان مناسبی برای ایجاد برخی تغییرات و تعیین اهداف است.

During the Norooz holidays, Amir spent a lot of time reflecting on his life and his priorities. He realized that he needed to focus more on his health and fitness, as well as his career goals. He also wanted to work on building stronger relationships with his family and friends.

امیر در تعطیلات نوروز زمان زیادی را صرف تفکر در زندگی و اولویت‌هایش کرد. متوجه شد که باید بیشتر روی سلامتی و تناسب اندام خود و همچنین اهداف شغلی خود تمرکز کند. همچنین می‌خواست روی ایجاد روابط قوی‌تر با خانواده و دوستانش کار کند.

So, Amir made a plan. He started going to the gym regularly and eating healthier foods. He also signed up for some online courses to improve his skills and knowledge in his chosen field. And he spent more quality time with his loved ones, whether it was through phone calls, video chats, or in-person visits.

بنابراین، امیر نقشه کشید. او شروع به رفتن منظم به باشگاه و خوردن غذاهای سالم‌تر کرد. او همچنین برای بهبود مهارت‌ها و دانش خود در زمینه انتخابی خود در برخی دوره‌های آنلاین ثبت‌نام کرد و زمان باکیفیت‌تری را با عزیزانش سپری کرد؛ چه از طریق تماس تلفنی، چت ویدئویی یا ملاقات حضوری.

As the year passed, Amir could see positive changes in his life. Amir felt that he was stronger than before and was progressing toward his career goals. He also felt more connected to his family and friends and appreciated the time he spent with them more.

با گذشت سال، امیر می‌توانست تغییرات مثبتی را در زندگی خود ببیند. امیر احساس می‌کرد قوی‌تر از قبل است و به سمت اهداف حرفه‌ای خود پیش می‌رود. همچنین احساس ارتباط بیشتری با خانواده و دوستانش می‌کرد و از زمانی که با آن‌ها می‌گذراند بیشتر قدردانی می‌کرد.

Amir realized that Norooz was not just a time for celebration and fun, but also a time for self-reflection and improvement. He was grateful for the opportunity to make positive changes in his life, and he knew that he would continue to work towards his goals in the years to come.

امیر متوجه شد که نوروز نه‌تنها زمانی برای جشن و شادی، بلکه زمانی برای خوداندیشی و پیشرفت است. او از فرصتی که برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود به دست آورد، سپاسگزار بود و می‌دانست که در سال‌های آینده به تلاش برای رسیدن به اهدافش ادامه خواهد داد.

داستان کوتاه انگلیسی در مورد شیرینی‌های نوروز

داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز و خوراکی‌های نوروزی

مجید عاشق غذا خوردن است. وقتی غذا یا شیرینی می‌بیند نمی‌تواند جلوی خود را بگیرد. متوجه می‌شود مدتی است که به اضافه وزن نیز دچار شده است. نوروز خیلی دور نیست و مجید نگران است که نکند با زیاده‌روی در خوردن، اضافه ‌وزنش بیشتر شود. به همین دلیل سعی می‌کند روی خود، عادت‌ها و رژیم غذایی‌اش کار کند. نوروز را فرصتی برای بهبود سبک تغذیه خود می‌داند. ادامه ماجرا را در داستان زیر بخوانید:

The fifth story: Majid's resistance.

داستان پنجم: مقاومت مجید.

Majid loved Nowruz, the Persian New Year. He loved the colorful decorations, the smell of hyacinths, and the joyous atmosphere that filled the air. But most of all, he enjoyed the delicious food and sweets that were an essential part of the holiday.

مجید عاشق نوروز، سال نو ایرانی بود. او عاشق تزیینات رنگارنگ، بوی سنبل و فضای شادی بود که هوا را پر کرده بود. اما بیشتر از همه، او از غذاها و شیرینی‌های خوشمزه که بخش مهمی از تعطیلات بودند، لذت می‌برد.

As the new year approached, Majid's mother started preparing a variety of traditional dishes and sweets, including sabzi polo, mahi, and of course, baklava and Sohan. Majid could hardly contain his excitement and couldn't wait to indulge in all the delicious treats.

با نزدیک شدن به سال نو، مادر مجید شروع به تهیه انواع غذاها و شیرینی‌های سنتی از جمله سبزی پلو ماهی و البته باقلوا و سوهان کرد. مجید به‌سختی می‌توانست جلوی هیجانش را بگیرد و نمی‌توانست صبر کند تا تمام خوراکی‌های خوشمزه را بخورد.

However, Majid soon realized he had a problem. He tried to lose weight and get in shape. However, he knew that with all the tempting food around, it would be challenging to stick to his diet.

با این حال مجید خیلی زود متوجه شد که مشکل دارد. او سعی کرد وزن خود را کاهش دهد و خوش‌فرم شود. با این حال، می‌دانست که با همه غذاهای وسوسه‌انگیز اطراف، پایبندی به رژیم غذایی او چالش‌برانگیز خواهد بود.

With Nowruz Eid, Majid was surrounded by plates full of delicious food. He tried to resist the temptation, but Majid couldn't bear it. He ended up eating more than usual and at the end of the day, he felt guilty and disappointed in himself.

با عید نوروز، مجید در میان بشقاب‌هایی پر از غذاهای لذیذ محصور شد. سعی کرد در مقابل وسوسه مقاومت کند؛ اما مجید طاقت نیاورد. در نهایت بیش از حد معمول غذا خورد و در پایان روز، احساس گناه و ناامیدی کرد.

Determined to stay on track, Majid came up with a plan. He decided that he would allow himself to indulge in one sweet or dessert per day and stick to healthy options for the rest of his meals.

مجید که مصمم بود در مسیر باقی بماند، برنامه‌ای را در نظر گرفت. تصمیم گرفت که به خود اجازه دهد در روز یک شیرینی یا دسر بخورد و برای بقیه وعده‌های غذایی خود به گزینه‌های سالم پایبند باشد.

The next day, when he was passing by the table, he saw Baklava and Sohan and was tempted to eat them. But he stayed true to his plan and chose a small piece of halwa instead.

روز بعد وقتی از کنار سفره رد می‌شد باقلوا و سوهان را دید و وسوسه شد که آن‌ها را بخورد. اما به برنامه خود وفادار ماند و به جای آن، یک تکه کوچک حلوا انتخاب کرد.

As the days passed by, Majid found it easier to resist the temptation of all the delicious food around him. He started feeling better about himself and his ability to stick to his diet.

با گذشت روزها، مجید راحت‌تر می‌توانست در برابر وسوسه غذاهای خوشمزه اطرافش مقاومت کند. احساس بهتری نسبت به خود و توانایی‌اش در پایبندی به رژیم غذایی‌ داشت.

By Nowruz, Majid had avoided overindulging and lost a few pounds. He felt proud of himself for staying committed to his health goals, even in the face of temptation.

تا نوروز، مجید از زیاده‌روی پرهیز کرده بود و چند کیلو وزن کم کرده بود. او به خود افتخار می‌کرد که حتی در مواجهه با وسوسه‌ها به اهداف سلامتی خود متعهد بود.

As he reflected on his experience, Majid realized that Nowruz wasn't just about the food and sweets. It was a time to celebrate new beginnings, set goals, and make positive changes in his life. And that was something he could be proud of, no matter what the scale said.

مجید وقتی به تجربه‌اش فکر می‌کرد، متوجه شد که نوروز فقط غذا و شیرینی نیست. زمانی برای جشن گرفتن شروع‌های جدید، تعیین اهداف و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی او بود و این چیزی بود که او می‌توانست به آن افتخار کند، مهم نیست که ترازو چه می‌گوید.

سخن پایانی

در این مقاله به بررسی ۵ داستان کوتاه انگلیسی در مورد نوروز پرداختیم. نوروز، این جشن کهن ایرانی بهترین فرصت برای تغییرات، دید و بازدید، کنار گذاشتن کدورت‌ها و بهبود سبک زندگی است. داستان‌های انگلیسی این مقاله نیز در مورد همین موضوعات بود.

با دنبال کردن این داستان‌ها توانستید با واژه‌ها، عبارت‌ها و نکات آموزنده خوبی آشنا شوید. این داستان‌ها بهترین فرصت برای یادگیری و بهبود زبان انگلیسی است. داستان‌های روزانه تاثیر عجیبی روی گسترش واژگان، افزایش اطلاعات عمومی و حتی رشد خلاقیت شما دارند‌ پس نباید فرصت مطالعه این داستان‌های کوتاه را از دست بدهید.