رومئو و ژولیت
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: داستانهای بچگانه / فصل: بسته ی اول / داستان انگلیسی: رومئو و ژولیتسرفصل های مهم
رومئو و ژولیت
توضیح مختصر
رومئو و ژولیت، داستان دو نوجوان عاشق است که به خاطر دشمنی بین خانوادههایشان، نتوانستند به هم برسند. در این میان تبعید شدن رومئو از شهر، کار را پیچیدهتر نیز کرده بود.
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
Romeo and Juliet
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
“We are the Capulets”.
“We are the Montagues”.
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
“He’s a Montague! Get him” !
“Oh Romeo, why are you a Montague”?
Romeo and Juliet talk and decide to get married.
They know that their families will be very angry, so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
“Here is a special drink; You will sleep for two days; Your family will think you are dead but you will wake up.Then you and Romeo can be free together”.
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
“Now I will stay with you forever”.
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
ترجمهی داستان انگلیسی
رومئو و ژولیت
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
«ما خانواده کاپیولت هستیم».
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم».
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
او از مونتگیوهاست. «بگیریدش»! «آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی»؟
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند.
آنها میداند که خانوادهایشان خیلی عصبانی میشوند،بنابراین انها میروند پیش راهب لورانس و دزدکی ازدواج میکنند.
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد.
اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.
مرکوتیو با تیبالت میجنگد. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت است که با تیبالت میجنگد و او را میکشد!
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
راهب لارنس به جولیت میگوید: «این را بگیر، یک شربت جادویی است.دو روز تو را به خواب میبرد؛ خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی و پس از آن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
“حالا تا ابد با تو خواهم بود”.
ژولیت بیدار میشود؛ دیگر دیر شده! او میبیند که چه اتفاقی افتاده.
آو نه! سمی برایم باقی نگذاشتهای اما چاقویت اینجاست.
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند که دیگر بیشتر از این جنگ و دعوا نکنند.