راز سکهی گمشده
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: داستانهای بچگانه / فصل: بسته ی پنجم / داستان انگلیسی: راز سکهی گمشدهسرفصل های مهم
راز سکهی گمشده
توضیح مختصر
راز سکهی گمشده در رابطه با یک موش کارآگاهی است که خیلی خجالتی بود. در یک جستجوی کارآگاهی، کمرویی این موش باعث شد که تمامی کارهای خوبی که انجام داده بود بیفایده شود. بنابراین تصمیم گرفت که دیگر کمرو و خجالتی نباشد
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
این داستان انگلیسی را میتوانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید
راهنمای خواندن این داستان انگلیسی
نکته اول:
ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیکهای سایه و استراتژیهای گفتهشده در نوشتهی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی نمایید.
نکته دوم:
اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.
فایل ویدیویی
متن انگلیسی داستان انگلیسی
The Mystery Of the Missing Coin
Once there was a magpie who realised that one of his most prized coins was missing. So he called the best detectives in the forest: the hare and the mouse.
The mouse was a bit cleverer and more shrewd than the hare; so, following the clues and using his reasoning powers , soon led him to the great labyrinth of tunnels under the forest. On entering, he saw Mr. Mole , but the mouse was very shy, so he said nothing to the mole about why he was there, and he carried on looking for the missing coin.
The hare was also a great detective, and, before long, he too arrived at the labyrinth. He was not a bit shy, and the first thing he did was go and ask the mole if he knew where the coin was. The mole was all too pleased to lead the hare to the coin. That coin had been bothering the mole for months, getting in the way of his tunnelling.
So the hare took the coin and collected his reward. The mouse, who had been watching all this, learned a lot from it. From then on he would never allow shyness to undo all his good work. This approach soon turned him into the best detective in the forest.
ترجمهی داستان انگلیسی
راز سکهی گمشده
روزی روزگاری زاغی بود که فهمید یکی از باارزشترین سکههایش گمشده بود. بنابراین بهترین کارآگاهان جنگل را فراخواند: خرگوش و موش.
موش کمی باهوشتر و زرنگتر از خرگوش بود. بنابراین، دنبال کردن سرنخها و استفاده از قدرت استدلالی خود، خیلی زود وی را به دخمههای پرپیچوخمی از تونلهای زیر جنگل هدایت کرد. در بدو ورود، او آقای موش کور را دید. اما موش خیلی خجالتی بود. بنابراین هیچچیزی در رابطه با اینکه چرا به آنجا آمده بود، به موش کور نگفت. و به جستجوی سکهی گمشده ادامه داد.
خرگوش هم کارآگاه ماهری بود. و دیری نگذشته بود که او نیز به آن دخمههای پرپیچوخم رسید. او زیاد خجالتی نبود و اولین کاری که کرد، رفت و از موش کور پرسید که آیا میداند سکه کجاستیا نه. موش کور کاملاً خوشحال شد که خرگوش را به سمت سکه راهنمایی کند. آن سکه برای ماهها موش کور را اذیت کرده بود و جلوی تونل کندن وی را گرفته بود.
بنابراین خرگوش سکه را گرفت و جایزهاش را دریافت کرد. موش، که همهی این قضایا را داشت میدید، خیلی چیزها از آنیاد گرفت. از آن به بعد، او هیچوقت اجازه نداد که کمروییاش تمام کارهای خوب وی را بیاثر کند. این رویکرد بهزودی وی را به بهترین کارآگاه جنگل تبدیل کرد.
داستان کوتاه انگلیسی راز سکهی گمشده
Magpie: زاغ
Prized: باارزش
Call: (در اینجا) فراخواندن
Detective: کارآگاه
Hare: خرگوش
Shrewd: زیرک
Clue: سرنخ
Reasoning power: قدرت استدلالی
Labyrinth: دخمههای پرپیچوخم
Mole: موش کور
Carry on: ادامه دادن
Bother: اذیت کردن
Collect: دریافت کردن
Undo: بیاثر کردن
Approach: رویکرد