زمان گذشته ی استمراری

توضیح مختصر

در این درس داستان از زاویه دید زمان گذشته استمراری برای شما بررسی می‌گردد که گرامر این زمان را بهتر یاد بگیرید

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

TAZ TO THE RESCUE

Past Continuous

By the next day she was feeling so tired and hungry that she was beginning to hallucinate.

Was she feeling tired and hungry? Yes, she was feeling tired and hungry.

She was thinking that both Taz and her would die soon without food and water, so she told Taz to go and find help. She wasn’t feeling sure that Taz could understand, but she told him to leave and he did. Now she was feeling completely alone.

How was she feeling after Taz left? She was feeling completely alone.

That same day Danelle’s neighbor was getting worried.

Was Danelle’s neighbor feeling ok? No, she wasn’t feeling ok. She was getting worried.

Taz would come to visit her every day. Every day she would give Taz a cookie, but something was strange. She didn’t see Taz for 2 days.

She was looking out the window when she noticed that Danelle’s truck was gone. She knew that Danelle was an athlete and often went away, but she was feeling worried. She called the police. A search and rescue team was looking for Danelle.

What was the search and rescue team doing? The search and rescue team was looking for Danelle.

The team leader was John Marshall. John was looking for Danelle’s truck that morning and he found it.

What was John looking for? John was looking for Danelle’s truck.

Danelle was a long distance athlete, so John was thinking that she might be very far from the truck and he didn’t know in which direction.

John was looking around the truck when suddenly he saw a dog. He knew that Danelle often went running with her dog, so he was thinking that it might be Taz. The dog was wagging his tail and running in circles.

What was the dog doing? The dog was wagging his tail and running in circles.

John called out to the dog, but the dog wasn’t coming. He whistled at the dog, but the dog wasn’t coming. He then tried to give the dog food and water, but the dog still wasn’t coming. Taz was feeling very thirsty and hungry, but he didn’t want to eat.

How was Taz feeling? Taz was feeling very thirsty and hungry.

Taz was only thinking about Danelle. John and his team were following Taz for six miles when they found her. She was lying there in the cold with a broken back and broken pelvis for over two days without food or clean water, but she was alive.

How long was she lying there? She was lying there for two days.

Thanks to Taz, Danelle was safe and lived to run again.

ترجمه‌ی درس

تز به سوی نجات

گذشته‌ی استمراری

با شروع روز بعد اون اینقدر گرسنه و خسته بودش که شروع کرده بود به وهم و هذیون.

آیا داشت حس می‌کرد خسته و گرسنه‌ست؟

آره، داشت حس می‌کرد خسته و گرسنه‌ست.

داشت فکر می‌کرد که تز و اون هردوشون به زودی بدون غذا و نوشیدنی می‌میرن، پس به تز گفت برو و کمک پیدا کن.

اون مطمئن نبودش که تز می‌تونه بفهمه، ولی بهش گفت که برو و اونم اینکارو کرد.

حالا اون احساس تنهایی مطلق می‌کرد.

بعد از اینکه زک رفت اون داشت چه حسی می‌کرد؟

داشت احساس تنهایی مطلق می‌کرد.

همون روز همسایه‌ی دنیل داشت نگران می‌شد.

آیا همسایه‌ی دنیل حالش خوب بود؟

نه، حالش خوب نبود.

داشت نگران می‌شد.

تز هر روز میومد بهش سر می‌زد.

هر روز به تز یه دونه کوکی می‌داد، ولی یه چیزی غیرعادی بود.

دو روز تز رو ندیده بود.

وقتی متوجه شد وانت دنیل نیست داشتش از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد.

می‌دونست که دنیل ورزشکاره و اغلب می‌ره بیرون، ولی داشت نگران می‌شد.

به پلیس زنگ زد.

یه تیم نجات و جست‌وجو داشتن به دنبال دنیل می‌گشتن.

تیم نجات و جست‌وجو داشتن چی کار می‌کردن؟

تیم نجات و جست‌وجو داشتن به دنبال دنیل می‌گشتن.

لیدر تیم جان مارشال بودش.

جان اون صبح داشت به دنبال وانت دنیل می گشت و پیداش کرد.

جان داشت دنبال چی می‌گشت؟

جان داشت دنبال وانت دنیل می‌گشت.

دنیل ورزشکار مسافت طولانی بودش، پس جان داشت فکر می‌کرد که اون احتمالا خیلی دورتر از وانتش باشه و نمی‌دونست که توی کدوم جهت.

جان داشت دوروبر وانت رو می‌گشت که یکدفعه یه سگ دید.

می‌دونست که دنیل معمولا با سگش می‌رفت بدوه، پس داشت فکر می‌کرد احتمالا همون تز باشه.

سگه داشت دمش رو تکون می‌داد و دور خودش می‌چرخید.

سگه داشت چی کار می‌کرد؟

سگه داشت دمش رو تکون می‌داد و دور خودش می‌چرخید.

جان سگه رو فرا خوند ولی سگه نمیومد.

واسه سگه سوت زد، ولی سگه نمیومد.

سعی کرد به سگه غذا و آب بده ولی سگه بازم نمیومد.

تز خیلی تشنه و گرسنه بود ولی نمی‌خواست چیزی بخوره.

تز چه احساسی داشت؟

تز خیلی تشنه و گرسنه بود.

تز فقط داشت به دنیل فکر می‌کرد.

جان و تیمش تز رو ۶ مایل دنبال کردن و اونو پیداش کردن.

توی سرما با کمر و لگن شکسته برای ۲ روز بدون غذا و آب شرب افتاده بود اونجا، ولی زنده بودش.

چه مدت اونجا افتاده بود؟

واسه دو روز افتاده بود اونجا.

به لطف تز، دنیل محفوظ بود و زنده موند تا دوباره بدوه.