نافرمانی

توضیح مختصر

در این درس گفته می‌شود که بسیاری از مشکلات وحشتناک در جهان در نتیجه‌ی فرمانبرداری است.

  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Disobedience

“Law never made men more just; and, by means of their respect for it, even the well-disposed are daily made the agents of injustice. A common and natural result of an undue respect for law is, that you may see a file of soldiers, colonel, captain, privates and all, marching in admirable order over hills to the wars, against their wills, indeed, against their common sense and consciences.

They have no doubt that it is a damnable business in which they are concerned; they are all peaceably inclined. Now, what are they? Men at all? Or small movable forts, at the service of some unscrupulous men in power?

The mass of men serve the State thus, not as men mainly, but as machines, with their bodies. They are the standing army. In most cases there is no free exercise whatever of the judgment or of the moral sense; but they put themselves on a level with wood and earth and stones.

And wooden men can perhaps be manufactured that will serve the purpose as well. Such people command no more respect than men of straw, or a lump of dirt. They have the same sort of worth only as horses and dogs. Yet, such as these are commonly considered good citizens.”

– Henry David Thoreau from Civil Disobedience

Many of the abominable problems in the world are the result of obedience. In our personal lives, in the media, we cry and moan and blame “our leaders” for the problems of the world. We shift responsibility to them. But are they solely responsible? What about the thousands and millions who are actually carrying out their orders?

These people are the ones actually doing the terrible things that their leaders want done. These people have abandoned their conscience and have abandoned their responsibility.

Can such people be considered adult human beings at all; or are they still children, or dogs– dutifully obeying their master-parent?

Think of the American soldiers currently in Iraq. In the end, it is not George Bush who is pulling the trigger or dropping the bombs or torturing the prisoners. He merely gives the orders- orders which no particular man or woman must follow. For, while they might be discharged or put in prison for refusing an order, no one will be hurt or killed for doing so.

Isn’t Thoreau correct? Aren’t our true heroes the ones who disobey unjust laws? Aren’t the true heroes the ones who follow their conscience? Here in America, it is our rebels who are our historical heroes- those who refused to support injustice: Martin Luther King, the heroes of the American revolution, John Brown, Malcolm X, Susan B Anthony, Vietnam War resistors….

In the present, such people are always condemned. They are attacked, called unpatriotic, imprisoned, and vilified. Yet, history is usually kind to such people, and harsh to the unjust.

In the 1950s, Martin Luther King was vilified as a radical. Today, he is celebrated as a hero, while the authorities he resisted are now viewed as the worst kind of scum.

Thoreau, and later Gandhi and Martin Luther King, all believed that individual conscience was more just and powerful than law. All three encouraged people to break unjust laws; and to instead have respect for what is good, right, true, and just. Though all three men are now dead, their message is as important today as it was during their lifetime.

“Thoreau was a great writer, philosopher, poet, and a most practical man; that is, he taught nothing he was not prepared to practice in himself. He was one of the greatest and most moral men America has produced.”

–Mohandas Gandhi

ترجمه‌ی درس

نافرمانی

«قانون هرگز انسان را عادل‌تر نکرد و به دلیل احترام به آن، حتی افراد خوش‌قلب روزانه عاملان بی‌عدالتی می‌شوند. یک نتیجه‌ی رایج و طبیعی احترام بی‌جا به قانون این است که شما ممکن است گروهی از سربازان، سرهنگان، کاپیتانان و سربازان وظیفه و همه را ببینید که با نظم تحسین‌برانگیزی بر روی تپه‌ها، خلاف خواسته‌هایشان، در واقع خلاف احساس و وجدانشان، رژه می‌روند.

آن‌ها هیچ شکی ندارند که این کاری اشتباه است که در آن دخیل هستند؛ همه‌ی آنان خواهان صلح هستند. اکنون، آن‌ها چه هستند؟ اصلاً مرد هستند؟ یا قلعه‌های متحرک کوچک در خدمت مردان قدرتمند بی‌وجدان هستند؟

بنابراین توده‌ی مردان، نه اساساً به‌عنوان مردان، بلکه به‌عنوان ماشین‌هایی با بدن‌های خود به دولت خدمت می‌کنند. آن‌ها ارتش دائمی هستند. در اغلب موارد هیچ گونه آزادیِ عملی در قضاوت یا حس اخلاقی ندارند؛ ولی آن‌ها خودشان را هم‌سطح با چوب و خاک و سنگ قرار دادند.

و مردان چوبی شاید بتوانند ساخته شوند تا در خدمت هدف نیز باشند. چنین افرادی احترام بیشتری نسبت به مردان ضعیف یا یک مشت خاک ندارند. آن‌ها ارزشی همانند اسب‌ها و سگ‌ها دارند. بااین‌حال، چنین افرادی عموماً شهروندان خوب در نظر گرفته می‌شوند.»

    • هنری دیوید ترو از نافرمانی مدنی

بسیاری از مشکلات وحشتناک در جهان در نتیجه‌ی فرمانبرداری است. در زندگی‌های شخصیمان، در رسانه، گریه و زاری می‌کنیم و «رهبرانمان» را برای مشکلات جهان سرزنش می‌کنیم. ما مسئولیت‌پذیری را به آنان واگذار می‌کنیم. اما آیا تنها آنان مسئولند؟ هزاران و میلیون‌ها فردی که در واقع دستورهای آنان را اجرا می‌کنند چطور؟

این افراد همان‌هایی هستند که در واقع کارهای وحشتناکی انجام می‌دهند که رهبرانشان می‌خواهند انجام شوند. این اشخاص وجدان و مسئولیت‌پذیری خود را رها کرده‌اند.

آیا چنین افرادی اصلاً می‌توانند انسان‌های بالغ در نظر گرفته شوند؛ یا این‌که آنان همچنان کودکان یا سگ‌هایی هستند که از روی وظیفه از والد یا ارباب خود اطاعت می‌کنند؟

به سربازان آمریکایی که در حال حاضر در عراق هستند فکر کنید. در پایان، این جورج بوش نیست که ماشه را می‌کشد یا بمب پرتاب می‌کند یا زندانیان را شکنجه می‌دهد. او صرفاً فرمان می‌دهد – فرمان‌هایی که هیچ مرد و زنی نباید پیروی کند. زیرا، درحالی‌که ممکن است آن‌ها به جرم سرپیچی از دستور عزل شوند یا به زندان انداخته شوند، به‌خاطر انجام این کار کسی آسیب نخواهد دید یا کشته نخواهد شد.

آیا ترو درست نمی‌گوید؟ آیا قهرمانان واقعی آن‌هایی نیستند که از قوانین ناعادلانه سرپیچی می‌کنند؟ آیا قهرمانان واقعی آن‌هایی نیستند که از وجدان خود پیروی می‌کنند؟ این‌جا در آمریکا، شورشیان ما قهرمان‌های تاریخی ما هستند- همان کسانی که از حمایت بی‌عدالتی سر باز زدند: مارتین لوتر کینگ، قهرمانان انقلاب آمریکا، جان برون، مالکوم ایکس، سوزان بی آنتونی، مقاومت‌کنندگان جنگ ویتنام….

در حال حاضر، چنین افرادی همیشه محکوم می‌شوند. مورد حمله قرار می‌گیرند، خائن نامیده می‌شوند، زندانی و بدنام می‌شوند. بااین‌حال، تاریخ معمولاً با چنین افرادی مهربان و نسبت به بی‌عدالتی خشن است.

در دهه‌ی ۱۹۵۰، مارتین لوتر کینگ به‌عنوان یک افراطی، بدنام شد. امروز، او به‌عنوان قهرمان شناخته می‌شود، درحالی‌که مقاماتی که او علیه آن‌ها مقاومت می‌کرد اکنون به عنوان جنایت‌کارترین دیده می‌شود.

ترو، و بعدها گاندی و مارتین لوتر کینگ، همگی بر این باور بودند که وجدان منصف‌تر و قدرتمندتر از قانون است. هر سه، مردم را تشویق کردند تا قوانین ناعادلانه را درهم بشکنند؛ و در عوض به آن‌چه خوب، درست، حق و عادلانه است احترام بگذارند. اگرچه هر سه نفر اکنون مرده‌اند، پیام آن‌ها امروزه به همان اندازه مهم است که در طول زندگی آن‌ها بود.

«ترو یک نویسنده، فیلسوف و شاعر بزرگ و عمل‌گراترین مرد بود؛ یعنی، او چیزی را که آماده نبود روی خودش اجرا کند را یاد نمی‌داد. او یکی از بزرگ‌ترین و اخلاق‌مدارترین مردان آمریکا بود.»

    • مهانداس گاندی