درس دیدگاه

توضیح مختصر

در این درس، داستان کوتاه قبلی در زمانهای گرامری مختلف بازگو می‌شود تا گرامر این زمان‌ها را بهتر یاد بگیرید.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Leaders Make Mistakes POV Text

Hello, this is AJ, welcome to the POV (Point of View) stories for “Leaders Make Mistakes.” Same story, let’s begin.

Number one, there were two penguins named Todd and Louis. Todd and Louis were normal penguins when they were young. When they were young they were very normal penguins. They liked to eat fish and they liked the cold weather.

However, five years ago they changed. Since that time they have hated the cold. Since five years ago they have complained about the cold every day. Since five years ago they have dreamed of Thailand. They have wanted to buy a beach resort in Thailand. Since that time five years ago they have talked about buying a beach in Thailand.

Every day they have told the other penguins “We make no bones about it, we hate the cold!” Starting five years ago and continuing every day they have told the penguins the same thing. Every day they have said to everybody else, to all the other penguins, “We make no bones about it, we hate the cold!” They have done this again and again and again. The other penguins thought they were very strange.

Until one day, finally, they undertook the long trip to Thailand. Against long odds they began. Against long odds they undertook the long and dangerous trip from Antarctica to Thailand. They swam north and one day a big storm came and the ocean was very turbulent and dangerous. There were big, big waves (pow-pow), it was extremely turbulent, but they continued to swim north to Thailand. And Todd yelled “We ain’t gonna’ quit! We ain’t quittin’! We’ll get to Thailand, we won’t stop!” And so they continued to swim.

The storm continued for 20 days and Todd and Louis continued to swim through the turbulent ocean during the entire 20 days of the storm. Until one day the storm stopped and the ocean became very placid and calm. The water became warm and they saw Thailand. They arrived in Thailand. They immediately swam to a beach. They climbed onto the beach and immediately they bought it because they were very rich penguins.

They bought the beach in Thailand and they built a huge, magnificent resort. And every day they laid on the beach under the sun next to the calm and placid waters of Thailand. They were warm, happy and feeling great.

And that is the end of the first POV story, next, into the future. This is my little idea for a story about the future. I’m going to tell you about it, are you ready? Let’s do it.

In the future, maybe 10 years from now, there will be two penguins, two strange penguins. Their names will be Todd and Louis. Todd and Louis won’t be normal. They won’t be the same as other penguins, they won’t like the cold. In fact, they’re going to hate the cold. They’ll have a dream. They’re going to want to buy a beach resort in Thailand.

And they’re not going to make bones about this dream. They’re not going to apologize. They’re not going to hide it. They’re going to say “We make no bones about it, we hate the cold!” They’ll tell everybody. They’re going to tell all the other penguins about their dream.

And one day they’ll decide to do it. Against long odds they will undertake the long and dangerous trip to Thailand. They’ll swim and they’ll swim and they’ll swim and then one day a big storm will come. The ocean will become very turbulent, but they’re not going to quit, they’ll keep going.

The storm will last for 20 days and 20 nights, but they’ll keep swimming. And Todd is going to yell “We ain’t quittin’! We ain’t gonna’ stop! We’re going to Thailand!” And they will, they will continue. They’ll keep swimming through the storm, through the turbulent ocean. Until one day the storm will stop. The storm is going to stop suddenly and the ocean will become very placid and calm. And the water will become very warm and they will see Thailand.

They will arrive in Thailand, finally. They will swim to the beach, they’ll come up onto the beach and they’ll yell “We want to buy this beach, right now!” Because, of course, they’re going to be extremely rich penguins. And they’ll do it, they’ll buy the beach and then they’ll build a magnificent, huge resort on the beach. And every day they’re going to lay on the beach under the warm sun next to the placid waters of Thailand. They’ll be warm and happy and relaxed. The end.

That is the end of the POV stories for “Leaders Make Mistakes.” As always, listen to these lessons every day for one week or two weeks or more if you want. More is okay, less is not okay, so deep learning, deep learning. And always have energy in your body, energy in your mind when you listen.

I will see you next time. Bye-bye.

ترجمه‌ی درس

متن POV - رهبران اشتباه می‌کنند

درود، ای‌جی هستم، به داستانای زاویه‌ی دید برای فصل «رهبران اشتباه می‌کنند» خوش اومدین.

همون داستان، بیاین شروع کنیم.

شماره یک، دو تا پنگوئن بودن به اسم تاد و لوئیس.

تاد و لوئیس وقتی جوون بودن پنگوئنای نرمالی بودن.

وقتی جوون بودن پنگوئنای خیلی نرمالی بودن.

دوست داشتن ماهی بخورن و هوای سرد رو دوست داشتن.

هر چند، پنج سال پیش عوض شدن.

از اون زمان از سرما بدشون میومده.

از ۵ سال پیش هر روز نسبت به سرما شکایت کردن.

از ۵ سال پیش رویای تایلند داشتن.

خواستن که یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.

از اون موقع، از ۵ سال پیش راجع به خریدن یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند حرف می‌زدن.

هر روز به بقیه پنگوئنا گفتن که «ما عین خیالمونم نیس، از سرما بمون میاد»!

با شروع از ۵ سال پیش و در ادامه‌ش هر روز به پنگوئنا همینو گفتن.

هر روز به بقیه، به همه پنگوئنای دیگه گفتن، «عین خیالمونم نیست، ما از سرما متنفریم»!

اونا دوباره و دوباره و دوباره اینکارو کردن.

بقیه پنگوئنا فکر می‌کردن که اونا خیلی عجیب غریبن.

تا یه روزی، بالاخره، شروع کردن به رفتن یه سفر طولانی به تایلند کردن.

بر خلاف شانس کمشون، شروع کردن.

با وجود شانس کم سفر بلند و خطرناک از قطب جنوب به تایلند رو شروع کردن.

شنا کردن سمت شمال و یه روز یه طوفان بزرگ اومد و اقیانوس خیلی نا‌آروم و خطرناک شد.

موجای خیلی خیلی بزرگ میومد، شدیدا ناآروم بودش، ولی به شنا کردن سمت شمال و تایلند ادامه دادن.

و تاد فریاد زدش «ما قرار نیس کم بیاریم»!

«ما انصراف نمی‌دیم»!

«ما می‌رسیم تایلند، متوقف نمی‌شیم»!

و خب به شنا کردن ادامه دادن.

طوفان واسه ۲۰ روز ادامه داشت و تاد و لوئیس به شنا کردن توی اقیانوس ناآروم طی تموم مدت ۲۰ روز طوفان ادامه دادن.

تا بالاخره یه روز طوفان متوقف شد و اقیانوس خیلی آروم و ساکن شدش.

آب گرم شدش و تایلند رو دیدن.

رسیدن تایلند.

بلافاصله شنا کردن سمت ساحل.

از ساحل رفتن بالا و بلافاصله خریدنش بخاطر اینکه پنگوئنای خیلی پولداری بودن.

ساحل توی تایلند رو خریدن و یه تفرجگاه گنده و باشگوه ساختن.

و هر روز زیر آفتاب کنار آب‌های آروم و ساکن تایلند لم دادن روی ساحل.

اونا گرم و خوشحال بودن و حس فوق‌العاده‌ای داشتن.

و اینم از آخر داستان POV اولمون، بعدیش، توی آینده.

این یه ایده‌ی کوچولوی منه واسه یه داستان درباره‌ی آینده.

قراره که راجع بهش بهتون بگم، آماده‌این؟

بریم که انجامش بدیم.

توی آینده، شاید ۱۰ سال از الان، دو تا پنگوئن، دو تا پنگوئن عجیب غریب خواهند بود.

اسمشون تاد و لوئیس خواهد بودش.

تاد و لوئیس قراره نرمال نباشن.

مث بقیه پنگوئنا نیستن، سرما رو دوست ندارن.

در واقع، قراره از سرما متنفر باشن.

یه رویای خواهند داشت.

قراره بخوان یه تفرجگاه ساحلی توی تایلند بخرن.

و قرار نیست که از این رویاشون خجالت بکشن.

قرار نیست عذرخواهی کنن.

قرار نیس پنهونش کنن.

قراره بگن «ما خجالت نمی‌کشیم، از سرما بدمون میاد».

به همه اینو خواهند گفت.

قراره به بقیه پنگوئنا راجع به رویاشون بگن.

و یه روز تصمیم می‌گیرن که انجامش بدن.

با وجود شانس کم سفر طولانی و خطرناکشون رو شروع خواهند کرد.

شنا خواهند کرد و شنا خواهند کرد و شنا خواهند کرد و یه روز یه طوفان بزرگ خواهد اومد.

اقیانوس خیلی ناآروم خواهد شد، ولی اونا قرار نیست که انصراف بدن و ادامه خواهند داد.

طوفان به مدت ۲۰ و ۲۰ شب روز طول خواهد کشید، ولی اونا به شنا کردن ادامه خواهند داد.

و تاد قراره که فریاد کنه «ما کم نمی‌آریم»!

«ما قرار نیست متوقف شیم»!

«ما به تایلند می‌ریم»!

و همینطور هم خواهد شد، اونا ادامه خواهند داد.

اونا به شنا کردن توی طوفان ادامه خواهند داد، توی اون اقیانوس ناآروم.

تا یه روز طوفان متوقف خواهد شد.

طوفان قراره که یهو متوقف شه و اقیانوس خیلی آروم و ساکن خواهد شد.

و قراره آب خیلی گرم بشه و اونا تایلند رو ببینن.

اونا به تایلند خواهند رسید، نهایتا.

شنا خواهند کرد سمت ساحل، میان بالا روی ساحل و فریاد خواهند زد «ما می‌خوایم همین الان این ساحل رو بخریم»!

بخاطر اینکه مشخصا قراره پنگوئنای خیلی پولداری باشن.

و این کار رو هم خواهند کرد، ساحل رو خواهند خرید و یه تفرجگاه بزرگ و مجلل روی ساحل خواهند ساخت.

و هر روز قراره که زیر خورشید گرم کتار آب‌های آروم تایلند روی ساحل لم بدن.

اون‌ها گرم و خوشحال و ریلکس خواهند بود.

پایان.

اینم از پایان داستانای POV برای فصل «رهبران اشتباه می‌کنند».

مث همیشه، هر روز واسه یک هفته یا دو هفته یا اگه خواستین بیشتر به این دروس گوش کنین.

بیشتر مشکلی نداره، ولی کمتر چرا، یادگیری عمیق، یادگیری عمیق.

و همیشه توی بدنتون، توی ذهنتون انرژی داشته باشین وقتی گوش می‌دین.

دفعه‌ی بعد می‌بینمتون.

بدرود.