معنی as blind as a bat چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی as blind as a bat و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

 معنی as blind as a bat

در این بخش شما را با معنی as blind as a bat آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

معنی کلمه‌به‌کلمه‌ی اصطلاح as blind as a bat کور مثل خفاش است. این معنا را می‌توانید هم به همین صورت برای اشاره به نابینایی فرد استفاده کنید و هم از معنای استعاری آن بهره ببرید. در ادامه معانی و کاربردهای مختلف این اصطلاح را می‌خوانید و در قسمت مثال‌ها کاربرد آن را در جمله یاد می‌گیرید.

معانی و کاربرد

  • ناآگاهی نسبت به چیزی
  • قادر به تشخیص مشکلات یا چیزهای بد نبودن
  • می‌توانید از این اصطلاح برای اشاره به کسی استفاده کنید که از توجه به یک چیز واضح خودداری می‌کند
  • کسی که قادر به دیدن نیست (معنی حقیقی)
  • داشتن بینایی ضعیف یا بینایی بد (معنی حقیقی)

البته این عبارت را می‌توان در شرایطی که رفتار خاصی از یک فرد، قابل توجه نیست یا تمایلی به تشخیص آن توسط دیگران ندارد هم استفاده کرد (این کاربرد را در مثال پنجم ببینید).

مثال

Maria is so in love, she is as blind as a bat when it comes to Mark’s rude behaviour.

ماریا آنقدر عاشق است که وقتی صحبت از رفتار بی‌ادبانه‌ی مارک به میان می‌آید، چشمش را روی حقیقت می‌بندد.

Jenny’s husband is as blind as a bat even when he knows that she is having an extramarital affair.

شوهر جنی حتی وقتی می‌داند که او رابطه‌ی خارج از ازدواج دارد بی‌تفاوت است.

I have such lousy eyesight that at the time of diagnosis, I was called as a blind as a bat by the ophthalmologist.

بینایی من به‌قدری ضعیف است که وقتی به چشم‌پزشک مراجعه کردم، من را به کور مثل خفاش تشبیه کرد.

Even though Lauren was so rude to his colleagues, his boss gave him a promotion because he was as blind as a bat to see his behaviour affecting other people.

حتی با وجود اینکه لورن نسبت به همکارانش بسیار بی‌ادب بود، رئیسش به او ترفیع داد زیرا چشمش را روی حقیقت بسته بود تا ببیند رفتار لورن چه تاثیری بر دیگران می‌گذارد.

Ross is as blind as a bat when it comes to Emma’s disgraceful behaviour.

وقتی صحبت از رفتار شرم‌آور اِما به میان می‌آید، راس بی‌توجه است.

My grandfather was so ignorant of his vision that at the age of 70, he was as blind as a bat.

پدربزرگم آن‌قدر نسبت به بینایی خود بی‌توجهی کرد که در سن ۷۰ سالگی مانند خفاش نابینا شده بود.