معنی bare bones چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی bare bones و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی bare bones

در این بخش شما را با معنی bare bones آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

اصطلاح bare bones به‌ معنای ابتدایی‌ترین و مهم‌ترین فاکتورها و حقایق در مورد یک چیز است. می‌توانید آن را اصول پایه یا اصول ابتدایی هم ترجمه کنید. در ادامه می‌توانید با معانی و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید و در قسمت مثال‌ها روش استفاده از آن را در جمله‌ها یاد می‌گیرید.

معانی و کاربرد

  • اساسی‌ترین و مهم‌ترین عناصر یا حقایق
  • فقط حقایق اساسی یک چیز بدون پرداختن به جزئیات
  • چارچوب و ساختار اساسی چیزی
  • فقط موارد مهم یا مورد نیاز
  • کمترین و حیاتی‌ترین مؤلفه‌های تقلیل‌ناپذیر
  • فقط به اساسی‌ترین یا مهم‌ترین حقایق یک موضوع یا چیز مفصل، تقلیل پیدا کردن
  • مقدار کمی پول برای یک هدف خاص که به زحمت برای آن کافی است (مثال ۶ و ۷)
  • ترتیب یا خدماتی که تا حد امکان کمترین چیز ممکن را ارائه می‌کند (مثال ۸)

مثال

Wendy told us a bare-bones version of the long story.

وندی خلاصه‌ای از داستان طولانی را به ما گفت.

My boss only asked me to provide bare-bones. He doesn’t need all the details right now.

رئیس من فقط از من خواست که فقط اصول ضروری را تهیه کنم. او در حال حاضر به همه‌ی جزئیات نیاز ندارد.

Let me know the bare-bones before going through the whole matter.

قبل از اینکه کل موضوع را بررسی‌ کنم، به من اجازه دهید که اصول اولیه و مهم‌ترین نکات را بدانم.

I am going to outline the bare bones of the story.

من می‌خواهم مهم‌ترین نکات داستان را بیان کنم.

As the Managing Director of the company was busy and did not have much time for her class-III employees, they gave her the bare bones of their complex issues.

از آنجا که مدیر عامل شرکت مشغول بود و وقت زیادی برای کارمندان سطح ۳ خود نداشت، آن‌ها درباره‌ی مسائل پیچیده‌ی خود نکات اصلی را برای او مطرح کردند.

The board assigned a bare-bone budget which is certainly not sufficient for the maintenance of the project.

هیأت‌مدیره بودجه‌ی محدودی را اختصاص داد که مطمئناً برای نگهداری پروژه کافی نیست.

My current budget is not even close to bare bones for house repairs.

بودجه‌ی فعلی من حتی به کمترین پول لازم برای تعمیر خانه نزدیک نیست.

American Airlines’ basic economy is a bare-bones fare that gives you a standard coach seat.

اقتصاد اصلی امریکن ایرلاینز، همان کمترین کرایه‌ای است که از شما بابت یک صندلی استاندارد می‌گیرد.

The soldiers have been given a bare-bones “Meal Ready-to-Eat” before leaving for the battlefield.

قبل از رفتن به میدان نبرد، یک غذای ساده‌ و آماده برای خوردن به سربازان داده شده است.

Only the bare bones of the research have been presented at conferences.

فقط اصول اولیه‌ی تحقیق در کنفرانس‌ها ارائه شده است.