در این بخش شما را با معنی better half آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمهی کلمهبهکلمهی اصطلاح better half «نیمهی بهتر» است و برای اشاره به همسر و شریک زندگی استفاده میشود.
معانی و کاربرد
- همسر
- شوهر یا زن
- نیمهی دیگر
- مقدار بیشتر یا اکثریت چیزی
مثال
I think a two-bedroom flat would suit us but I’d better confirm it with my better half.
فکر میکنم یک آپارتمان دو خوابه برای ما مناسب است، اما بهتر است آن را با همسرم در میان بگذارم تا تایید کند.
Hey Brian meet my beautiful better half and Honey, he is Brian my best friend.
هی برایان با همسر من ملاقات کن. عزیزم، او بهترین دوست من برایان است.
All my dear friends, you are invited to my marriage reception party with your better halves.
همهی دوستان عزیزم با همسرانتان به جشن ازدواج من دعوتید.
You’ve been single for so many years, I suggest you find your better half and get married now.
شما سالهاست که مجردید، پیشنهاد میکنم همسر خود را پیدا کنید و همین الان ازدواج کنید.
Hey Sayda, would you like to meet my better half tonight for dinner?
سلام سیدا، دوست داری امشب برای شام با همسرم ملاقات کنی؟
I am a lonely soul, there is no better half for me, I have to die alone.
من یک روح تنها هستم، نیمهی بهتری برای من وجود ندارد، باید تنها بمیرم.
My better half is in the navy so he mostly remains on job away from home.
همسر من در نیروی دریایی است، بنابراین او اغلب برای کار در خارج از خانه به سر میبرد.
I want to marry you. Would you like to be my better half?
من میخواهم با شما ازدواج کنم. آیا دوست داری همسر من باشی؟
I have seen a lady like her; she loves her better half more than herself.
من خانمی مثل او را دیدهام. او همسرش را بیشتر از خودش دوست دارد.
My better half has seen me chatting with some other girl, now she is so angry.
همسرم مرا در حال چت با دختر دیگری دیده است، حالا او خیلی عصبانی است.