در این بخش شما را با معنی better off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح به معنی بهتر شدن اوضاع است. البته در جملههای مختلف، معانی متفاوتی به خود میگیرد که در ادامه میتوانید نمونههایی از آن را ببینید.
معانی و کاربرد
- از کسی یا چیزی دوری کردن تا بهتر از قبل شود
- گذراندن زمان بهتر، با ایجاد تغییر در حذف کردن چیزی یا کسی
- در یک وضعیت بهبودیافته قرار گرفتن، بهویژه در شرایط مالی
مثال
The family is better off without this guy who respects nobody and thinks that he is the centre of the universe at all times.
خانواده بدون این مرد که به هیچکس احترام نمیگذارد و فکر میکند که او در همه حال مرکز جهان است، وضعیت بهتری دارد.
He is better off without his wife at such parties.
در چنین مهمانیهایی او بدون همسرش بهتر است.
I do not believe that you will be better off without this suitcase. You should take it.
من باور نمیکنم که بدون این چمدان وضعیت بهتری داشته باشید. شما باید آن را بگیرید.
The process is better off without this step, which is time consuming for the employees.
فرآیند بدون این مرحله بهتر است. این مرحله برای کارمندان وقتگیر است.
I think that he will be better off without the habit of smoking all the time.
فکر میکنم که او بدون عادت دائمی سیگار وضعیت بهتری خواهد داشت.
Who can be better off without having a pizza every now and then?
چه کسی میتواند بدون خوردن گهگاه یک پیتزا حال بهتری داشته باشد؟
She understood that he was better off without her so she left.
فهمید که بدون او وضعیت بهتری دارد؛ بنابراین رفت.
He would be better off if he curb his habit of spending everything that you earn at weekends.
اگر او عادت خود به خرج کردن همهی دستمزدش در آخر هفتهها را محدود کند، وضعیت بهتری خواهد داشت.