در این بخش شما را با معنی big cheese آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح big cheese برای اشاره به یک فرد مهم استفاده میشود.
معانی و کاربرد
- فردی مهم و موفق بودن
- یک فرد تأثیرگذار
مثال
The guy is among the big cheeses in the region and his word rules.
این مرد جزو افراد سرشناس منطقه است و حرفش حاکم است.
I am not the big cheese and understand why you went to him to get your work done.
من فرد تاثیرگذاری نیستم و میفهمم که چرا برای انجام کارهایت پیش او رفتی.
Ever since his promotion, he has started to feel that he is the big cheese in the company.
از زمانی که ارتقا پیدا کرد، احساس کرد که فرد تاثیرگذار شرکت است.
My sister was the big cheese in the family and people had to follow her whims no matter how silly they sounded.
خواهرم فرد مهم خانواده بود و هر چقدر هم که احمقانه به نظر میرسید، مردم مجبور بودند از هوسهای او پیروی کنند.
He has been the big cheese even before the elections, now he only has a position to his name.
او حتی قبل از انتخابات هم فرد سرشناسی بود، حالا فقط یک مقام به نام خود دارد.
I cannot guarantee you will become the big cheese by heading in this direction but there is certainly a possibility.
من نمیتوانم تضمین کنم که شما با رفتن به این سمت به فرد تاثیرگذاری تبدیل خواهید شد، اما مطمئناً این امکان وجود دارد.