در این بخش شما را با معنی bite head off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح یعنی به شیوهای خشن، ناگهانی و بدون فکر واکنش نشان دهید؛ واکنشی که معمولا زیادهروی است و شدت آن متناسب با بدی اوضاع نیست. این اصطلاح بهشکل bite someone’s head off یا snap one’s head off هم استفاده میشود. در ادامه معانی مختلف این اصطلاح را میخوانید و کاربردهای متفاوت آن را در قسمت مثالها و در قالب جمله یاد میگیرید.
معانی و کاربرد
- واکنش خشن و پرخاشگرانه
- به شیوهای تند یا غیرقابلقبول پاسخ دادن
- با پرخاشگری به یک موقعیت بیضرر یا متوسط پاسخ دادن
- واکنش شدید و غیرضروری
- از عصبانیت کلهی کسی را کندن (کنایهآمیز)
مثال
His mother nearly bit his head off when he got his new shoes dirty.
وقتی او کفشهای جدیدش را کثیف کرد، نزدیک بود مادرش واکنش شدیدی نشان دهد.
The boss was in such a bad mood today. He bit the new guy’s head off for being two minutes late this morning.
امروز رئیس حال خیلی بدی داشت. او امروز صبح بهخاطر دو دقیقه تاخیر، بیجهت به نیروی تازهوارد پرید.
I told the waitress that my meal was cold, and she practically bit my head off.
به پیشخدمت گفتم که غذای من سرد است و او با پرخاشگری واکنش نشان داد.
I said ‘Hello’ when I walked in and he nearly snapped my head off. He must have had a bad day at the office.
وقتی وارد شدم سلام کردم و نزدیک بود سرم را از تنم جدا کند. او باید روز بدی را در دفتر گذرانده باشد.
I’m afraid that if I ask for a leave now, my boss will bite my head off.
میترسم اگر الان درخواست مرخصی کنم، رئیسم کلهام را بکند.
Ask your teacher the question you cannot solve. She is not going to bite your head off.
سوالی را که نمیتوانید حل کنید از معلم خود بپرسید. او قرار نیست کلهی شما را بکند.