معنی bite tongue چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی bite tongue و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی bite tongue

در این بخش شما را با معنی bite tongue آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

این اصطلاح به‌ معنای متوقف کردن خودتان از گفتن چیزی است که شاید خوشایند نباشد. در فارسی هم گاهی اوقات از اصطلاح «زبان گاز گرفتن» استفاده می‌کنیم و اگر بخواهیم به کسی بگوییم که حرف ناخوشایندی را نزند، می‌گوییم زبانت را گاز بگیر. در ادامه کاربردهای دیگر این اصطلاح را بخوانید.

معانی و کاربرد

  • خود را از گفتن چیزی که واقعاً می‌خواهید بگویید منع کنید
  • جلوی خود را بگیرید تا حرف بی‌ادبانه نزنید
  • از گفتن چیزی که می‌خواهید بگویید خودداری کنید، زیرا در آن لحظه گفتن آن حرف نامناسب است

مثال

I had to bite my tongue when Peter said that he was hard-working.

وقتی پیتر گفت که او سخت‌کوش است، مجبور بودم سکوت کنم.

It is better to bite one’s tongue than to say something nasty about someone else.

بهتر است سکوت کنیم تا اینکه در مورد دیگری حرف زشتی بزنیم.

I have to bite my tongue not to give my sister advice on her new baby.

باید زبانم را گاز بگیرم و به خواهرم درباره‌ی نوزاد جدیدش نصیحت نکنم.

Bite your tongue! He doesn’t want to hear your opinion about everything.

سکوت کن! او نمی‌خواهد نظر شما را در مورد همه‌چیز بشنود.

The lady officer has a very quick temper and often fails to bite her tongue in an argument.

افسر خانم بسیار تندخو است و اغلب در جر‌و‌بحث نمی‌تواند ساکت شود.

I wanted to tell him exactly what I thought of him, but I had to bite my tongue, falling silent and not speaking.

می‌خواستم دقیقاً به او بگویم که درباره‌ی او چه فکری می‌کنم، اما مجبور شدم زبانم را گاز بگیرم؛ ساکت شدم و صحبت نکردم.