در این بخش شما را با معنی bosom friend آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح به معنی دوست صمیمی است یا کسی که با او رابطهی بسیار نزدیک دارید. در ادامه در مورد معانی و کاربردهای دیگر این اصطلاح بخوانید. سعی کنید اصطلاحات انگلیسی را حتما در قالب جمله و مثال یاد بگیرید تا بتوانید از آنها بدون هیچ مشکلی در گفتوگوهای خود استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- بهترین دوستی که به شما خیلی نزدیک است.
- کسی که همه چیز را با او به اشتراک میگذارید.
- کسی که همیشه بتوانید به او تکیه کنید.
- دوستان صمیمی که به هم اعتماد دارند.
- کسی که با او رابطهی صمیمی دارید.
مثال
The two ladies who were arrested for injuring each other for one man were bosom friends for years.
دو زنی که به جرم مجروح کردن یکدیگر بهخاطر یک مرد دستگیر شده بودند، سالها با هم دوست صمیمی بودند.
I wouldn’t call him a bosom friend, since we aren’t that close.
من او را دوست صمیمی خطاب نمیکنم، زیرا ما آنقدر به هم نزدیک نیستیم.
She’s been my bosom friend since we were kids.
او از بچگی دوست صمیمی من بوده است.
Everyone saw them as bosom friends, so it was a surprise when they had a falling out.
همه آنها را بهعنوان دوستانی صمیمی میشناختند، بنابراین زمانی که با هم درگیر شدند تعجبآور بود.
Anyone should be able to see their partner as their bosom friend.
هر کس باید بتواند شریک زندگی خود را بهعنوان دوست صمیمی خود در نظر بگیرد.
A bosom friend of yours doesn’t go back on their word.
رابطهی دوستانه و صمیمی بین شما از بین نمیرود.
They were bosom friends who had been through thick and thin together.
آنها دوستانی صمیمی بودند که با همدیگر سردوگرم روزگار را چشیده بودند.
She was a bad bosom friend the moment she talked behind her back.
او در لحظهای که پشت سرش صحبت میکرد، دوست صمیمی بدی بود.
I need my bosom friend here to support me!
من اینجا به دوست صمیمیام نیاز دارم تا از من حمایت کند!
We’ve been bosom friends because we grew up together.
ما با هم دوست صمیمی بودیم چون با هم بزرگ شدیم.