در این بخش شما را با معنی bottom line آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
برای اشاره به مهمترین فاکتوری که باید دربارهی چیزی در نظر بگیریم، از این اصطلاح استفاده میکنیم. البته برای اشاره به جمعبندی مطالب و نتیجهگیری از یک مطلب هم از همین اصطلاح استفاده میکنند. حتما به مثالها توجه کنید چون کاربرد هر اصطلاح را فقط در قالب مثال میتوانید به بهترین شکل یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- مهمترین عامل برای در نظر گرفتن در مورد چیزی
- در تحلیل نهایی، مهمترین واقعیت در یک موقعیت
- سود یا زیان نهایی که یک کسبوکار در یک دورهی زمانی خاص ایجاد میکند.
مثال
When the profit comes down, the bottom line is that this investment isn’t worth the risk.
وقتی سود پایین میآید، نتیجه این است که این سرمایهگذاری ارزش ریسک ندارد.
The bottom line is that we need to cut costs in order to remain competitive.
نکتهی اصلی این است که ما باید هزینهها را کاهش دهیم تا بتوانیم برتری رقابتی خود را حفظ کنیم.
At the end of everything, the bottom line is that I just want to be happy with my decision.
در پایان، مسئلهی مهم این است که فقط میخواهم از تصمیمم راضی باشم.
We can debate it all we want, but the bottom line is that this is what needs to be done.
میتوانیم هر طور که میخواهیم دربارهی آن بحث کنیم، اما نتیجهی نهایی این است که این همان چیزی است که باید انجام شود.
The bottom line is that time is running out, and we need to act now.
نتیجه این است که زمان رو به اتمام است و ما باید همین الان اقدام کنیم.
The bottom line is that pregnant women who smoke run a higher risk of harming their health.
نکتهی اصلی این است که زنان باردار سیگاری سلامتی خود را بیشتر به خطر میاندازند.

