در این بخش شما را با معنی break down آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح break down معانی مختلفی دارد و در جملههای مختلف میتوانید آن را با توجه به موضوع، به شکلهای مختلفی ترجمه کنید.
معانی و کاربرد
- توقف کار
- متوقف شدن ناگهانی کار یا عملکرد ماشین یا وسیلهی نقلیه
- اشتباه شدن
- تصرف کردن
- شکست یا فروپاشی
- اشک ریختن
- تحت تجزیهی شیمیایی قرار گرفتن
- شکست مکانیکی
- شکست یک رابطه یا سیستم
- چیزی را به قطعات کوچکتر تقسیم کردن
- جدا کردن چیزی به مواد سادهتر
- توقف یک فرآیند
- ناتوانی در کنترل احساسات و شروع به گریه کردن
مثال
His car broke down.
ماشینش خراب شد.
The welfare organisations in the city of London tried to break down the problem for full analysis.
سازمانهای بهزیستی در شهر لندن سعیکردند مشکل را برای تجزیه و تحلیل کامل تقسیمبندی کنند.
Pay negotiations with the administration broke down.
مذاکرات پرداخت با دولت شکست خورد.
The old woman broke down in tears.
پیرزن ناگهان شروع به اشک ریختن کرد.
Her health broke down under the strain of overburden.
سلامتی او تحت فشار سنگینی از بین رفت.
Waste products that break down into low-level toxic materials
مواد زائدی که به مواد سمی با سطح پایین تجزیه میشوند
The breakdowns could totally disrupt the production of the factory.
خرابیها میتواند بهطور کامل تولید کارخانه را مختل کند.
A breakdown in military discipline is a big concern.
شکست در نظم نظامی یک نگرانی بزرگ است.
Ruth had a breakdown following the death of her husband.
روت پس از مرگ شوهرش دچار فروپاشی شد.
The breakdown of ammonia to nitrites
تجزیهی آمونیاک به نیتریت
He broke down when he heard the bad news.
با شنیدن این خبر بد دچار فروپاشی شد.