در این بخش شما را با معنی buckle down آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح معانی مختلفی دارد و باید با توجه به جمله معنای آن را حدس بزنید. در ادامه به چند مورد از این معانی اشاره میکنیم. حتما به قسمت مثالها توجه کنید چون فقط در قالب جمله است که میتوانید مفهوم یک اصطلاح را درک کنید.
معانی و کاربرد
- مطمئن شوید که هر چیزی در جای خود باقی میماند
- تمرکز کردن
- عزم برای به پایان رساندن یک کار
- حلوفصل کردن
- سخت تلاش کردن
- کوتاه آمدن و تسلیم شدن
مثال
She knew if she didn’t buckle down, the tasks wouldn’t get done.
او میدانست که اگر سخت تلاش نکند، کارها انجام نمیشود.
He had a test first thing in the morning, so he buckled down for an all-nighter.
او اول صبح یک امتحان داشت، بنابراین تمام شب را روی امتحان تمرکز کرد و سخت تلاش کرد.
It’s unlikely they will buckle down since they are incredibly flighty.
بعید به نظر میرسد که آنها کوتاه بیایند، زیرا بهشدت پرخاشگر هستند.
When she decides to buckle down, no one can break her concentration.
هنگامی که او تصمیم میگیرد کاری را تمام کند، هیچ کس نمیتواند تمرکز او را خراب کند.
After several hours the toddler finally buckled down and went to sleep.
پس از چند ساعت، کودک نوپا بالاخره قرار گرفت و به خواب رفت.
If we are going to complete this task, it’s necessary to knuckle down.
اگر قرار است این کار را به پایان برسانیم، باید حسابی تلاش کنیم.
If a storm is on the horizon, we need to buckle down the sails.
اگر طوفانی در افق باشد، باید بادبانها را پایین بیاوریم.
Without buckling down, nothing will be accomplished.
بدون تمرکز و تلاش، هیچ کاری انجام نخواهد شد.
I don’t think he will buckle down since he wants to go outside and play.
من فکر نمیکنم او کوتاه بیاید زیرا میخواهد به بیرون برود و بازی کند.
I asked him to buckle down and complete his homework, but he is still playing video games.
از او خواستم تمرکز کند و تکالیفش را کامل کند، اما همچنان مشغول بازیهای ویدیویی است.
When the teacher asked her students to buckle down, they just laughed and continued talking.
وقتی معلم از شاگردانش خواست که سخت تلاش کنند، آنها فقط خندیدند و به صحبت کردن ادامه دادند.
The manager became frustrated during the meeting and asked his colleagues to buckle down.
مدیر در طول جلسه ناامید شد و از همکارانش خواست که موضوع را حلوفصل کنند.