در این بخش شما را با معنی by chance آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح زمانی استفاده میشود که رویدادی بدون برنامهریزی قبلی و کاملا اتفاقی رخ دهد. آن را میتوانید تصادفا یا اتفاقی ترجمه کنید. در ادامه معانی و کاربردهای این اصطلاح را میخوانید و در بخش مثالها با روش استفاده از این اصطلاح در جملهها آشنا میشوید.
معانی و کاربرد
- چیزی که قرار نبوده، اتفاق بیفتد
- حوادثی که به طور تصادفی رخ میدهد
- تصادف
- حوادثی که بدون قصد قبلی رخ میدهد
- وقوع بدون علت
مثال
He told himself that it was by chance so as to bring peace to his mind.
او با خود گفت که این اتفاق تصادفی است تا آرامش را به ذهنش بیاورد.
Our life gets better and better not by chance, but by working hard.
زندگی ما نه از روی شانس، بلکه با سختکوشی بهتر و بهتر میشود.
Silla and Racheal met by chance in a shopping mall.
سیلا و راشیل به طور اتفاقی در یک مرکز خرید با هم آشنا شدند.
She got into theatre by chance.
او به طور اتفاقی وارد تئاتر شد.
Our meeting in the hotel was by chance I swear.
قسم میخورم که ملاقات ما در هتل تصادفی بود.
I heard their secrets by chance.
من به طور اتفاقی اسرار آنها را شنیدم.
I got this job by chance. I never intended to work for them.
من به طور اتفاقی این شغل را پیدا کردم. هرگز قصد نداشتم برای آنها کار کنم.
After several years of hiding from each other, they met in Paris by chance.
آنها پس از چندین سال پنهان شدن از یکدیگر، به طور اتفاقی در پاریس با هم ملاقات کردند.