در این بخش شما را با معنی change of heart آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح change of heart به معنی تغییر نظر دادن در مورد یک چیز و حتی تغییر دادن احساسی است که دربارهی چیزی داریم. در ادامه کاربردهای مختلف این اصطلاح را بخوانید. در قسمت مثالها میتوانید نحوهی استفاده از این اصطلاح را یاد بگیرید تا با خیال راحت از آن در جملهها و گفتوگوهای خود استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- تغییر عقیده یا احساس نسبت به چیزی
- تغییر یک عقیده یا فکر متفاوت
- تجدیدنظر کردن
- دور برگردان
- تغییر موضع
مثال
The call-back of the military and troops from Afghanistan shows a change of heart by the British government.
فراخوانی ارتش و نیروها از افغانستان نشان از تغییر موضع دولت بریتانیا دارد.
I know that I said I would go to the concert with you but I have had a change of heart.
میدانم که گفته بودم با تو به کنسرت میروم، اما نظرم عوض شد.
What was the reason behind the sudden change of heart about marriage?
دلیل تغییر ناگهانی عقیده در مورد ازدواج چه بود؟
The government seems to have a change of heart over the newly implemented tax policy.
به نظر میرسد که دولت نسبت به سیاست مالیاتی که بهتازگی اجرا شده است نظر خود را تغییر داده است.
I have a change of heart as a result I have postponed the departure dates of my holiday trip.
من نظرم تغییر کرد؛ در نتیجه تاریخ رفتن به سفر تعطیلات را به تعویق انداختم.
I think it's the perfect time to propose to her now – before she has a change of heart.
فکر میکنم اکنون زمان مناسبی است که از او خواستگاری کنم؛ قبل از اینکه نظرش تغییر کند.
The footballer had a change of heart after retirement declaration upset fans.
این فوتبالیست پس از اعلام بازنشستگی که باعث ناراحتی هواداران شد نظرش را تغییر داد.
He would never forgive you for cheating on him unless he has a change of heart.
او هرگز شما را بهخاطر خیانت به او نخواهد بخشید، مگر اینکه نظرش تغییر کند.
Ashoka had a change of heart after viewing the bloodshed of countless dead human beings in the Kalinga War.
آشوکا پس از تماشای خونریزی و کشتهشدگان بیشمار در جنگ کالینگا دچار تغییر عقیده شد.
I had a change of heart when I saw people dying from hunger.
وقتی دیدم مردم از گرسنگی میمیرند، عقیدهام عوض شد.