در این بخش شما را با معنی chill to the bone آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح chill to the bone دو کاربرد مختلف دارد؛ یکی برای اشاره به سرمای زیاد و دیگری برای اشاره به ترسیدن زیاد. این اصطلاح بهشکل chill to the marrow هم استفاده میشود.
معانی و کاربرد
- ترساندن کسی
- خیلی احساس سرما کردن
- احساس سرما و یخزدگی شدید
مثال
Passing from a nearby graveyard at night gives me a chill to the bone.
رد شدن از قبرستان مجاور در شب من را حسابی ترساند.
He got a chill to the bone when the teacher caught him cheating in the examination. He was barred from giving it again for two years straight.
وقتی معلم مچ او را در حال تقلب در امتحان گرفت، حسابی ترسید. دو سال متوالی از دادن مجدد آن منع شد.
She discovered all of his dark secrets after the wedding and it gave her a chill to the bone.
او تمام رازهای تاریکش را بعد از عروسی کشف کرد و این باعث شد حسابی بترسد.
The children got a chill to the bone when they discovered that there was someone in the house already when they entered.
وقتی بچهها وارد خانه شدند متوجه شدند کسی در خانه است و حسابی ترسیدند.
When I heard the scraping noise on the door after the horror movie ended, I got a chill to the bone.
وقتی بعد از پایان فیلم ترسناک صدای خراشیدن در را شنیدم حسابی ترسیدم.
She was alone in the house and a prank such as this could give her a chill to the bone.
او در خانه تنها بود و شوخیهایی از این دست میتوانست او را حسابی بترساند.
My cousin claims that she does not get a chill to the bone while watching even the best of the horror movies.
پسرعموی من ادعا میکند که حتی با تماشای بهترین فیلمهای ترسناک هم نمیترسد.
After riding the bike for a couple of hours now I am chilled to the bone.
بعد از چند ساعت دوچرخهسواری، الان تا مغز استخوان سردم شده است.
I never knew the winter weather of Canada could be so rude; it just chills me to the bone.
من هرگز نمیدانستم که هوای زمستانی کانادا میتواند اینقدر خشن باشد. این هوا من را تا مغز استخوان از سرما میلرزاند.
This is my first visit to such high hills of Himalaya; I am now just feeling chilled to the bone.
این اولین بازدید من از تپههای بلند هیمالیا است. الان فقط تا استخوان احساس سرما میکنم.
I am chilled to the bone because I’ve been waiting for you on the road during snow fall for a couple of hours.
من تا استخوان سردم شده است زیرا چند ساعتی است که هنگام بارش برف در جاده منتظر شما هستم.