معنی come to a head چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی come to a head و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی come to a head

در این بخش شما را با معنی come to a head آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

اصطلاح come to a head یعنی به اوج رسیدن، به نقطه‌ی بحرانی رسیدن و به زمان اجرای یک عمل رسیدن. البته این اصطلاح معانی دیگری هم دارد که در ادامه می‌خوانید. حتما قسمت مثال‌ها را بررسی کنید چون نحوه‌ی استفاده از هر اصطلاح را فقط در قالب مثال می‌توانید یاد بگیرید.

معانی و کاربرد

  • رسیدن به نقطه‌ای از شرایط که نیاز به اقدام باشد.
  • اوج رویدادها که منجر به نتیجه می‌شود.
  • به یک نقطه‌ی مهم رسیدن
  • رسیدن به نقطه‌ای که یک مشکل باید حل شود.

مثال

The negative political climate in America seems to have come to a head.

به نظر می‌رسد جو سیاسی منفی در آمریکا به اوج خود رسیده است.

The investigation came to a head last week when my colleague was found guilty of fraud.

هفته‌ی گذشته وقتی همکارم به‌ جرم کلاهبرداری مجرم شناخته شد، تحقیقات به اوج رسید.

The battle between the two factions of the city’s leading sports club came to a head today.

نبرد بین دو جناح باشگاه ورزشی پیشرو شهر امروز به اوج رسید.