معنی come to pass چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی come to pass و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی come to pass

در این بخش شما را با معنی come to pass آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

اصطلاح come to pass به‌ معنی اتفاق افتادن است. البته این اصطلاح یکی از اصطلاحات قدیمی است و این روزها به‌ندرت استفاده می‌شود. به همین دلیل ممکن است آن را فقط در کتاب‌های قدیمی ببینید. در ادامه معانی مختلف و کاربردهای این اصطلاح را بخوانید. در قسمت مثال‌ها می‌توانید نحوه‌ی استفاده از آن را یاد بگیرید.

معانی و کاربرد

  • اتفاق افتادن
  • رخ دادن
  • به وجود آمدن
  • متوجه شدن یا فهمیدن

مثال

It came to pass that the respect that I hold for my parents shall never decrease.

چنین شد که احترامی که برای والدینم قائل هستم هرگز کاهش نخواهد یافت.

I have come to pass that passing this exam now is going to be very difficult.

من به این نتیجه رسیده‌ام که قبولی در این آزمون اکنون بسیار سخت خواهد بود.

This moment which has come to pass shall remain the most memorable for me in my lifetime.

این لحظه‌ای که گذشت برای من به‌یاد‌ماندنی‌ترین لحظه در طول عمرم خواهد ماند.

It has come to pass that the dividend this year is going to be far lesser than what has been given in the previous years.

این اتفاق افتاده است که سود سهام امسال به‌مراتب کمتر از سال‌های گذشته خواهد بود.

The lawyer came to pass that the security guard had witnessed the whole incident and can become his most important resource in this case.

وکیل به این نتیجه رسید که نگهبان شاهد تمام ماجرا بوده و می‌تواند مهمترین منبع او در این پرونده باشد.

They came to pass the most horrible experience at the restaurant yesterday.

آن‌ها دیروز وحشتناک‌ترین تجربه را در آن رستوران داشتند.

My mother came to pass that she had better move from the city in order to see the entire family together again.

مادرم به این نتیجه رسید که بهتر است از شهر نقل مکان کند تا دوباره همه‌ی خانواده را با هم ببیند.

It came to pass that the monarchy ended in this region very early on.

چنین شد که سلطنت در این منطقه خیلی زود پایان یافت.

The people of that remote village have been demanding a wide two-way road for many years; I don’t think it will ever come to pass.

مردم آن روستای دورافتاده سال‌هاست که خواستار راه دوطرفه‌ی عریض هستند. فکر نمی‌کنم هیچ وقت محقق شود.