در این بخش شما را با معنی come to your senses آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح come to your senses یعنی بعد از مدتی که در یک موضوع، احمقانه رفتار کردید و تصمیم گرفتید، سر عقل بیایید و شرایط را درک کنید. یا اینکه بعد از مدتی غفلت، شرایط را درک کنید و متوجه شوید که تصمیم درست چیست. در واقع این اصطلاح بهمعنی سر عقل آمدن، متوجه شدن، ملتفت شدن و… است. در ادامه کاربردهای مختلف این اصطلاح را بخوانید. در قسمت مثالها یاد میگیرید که چطور از این اصطلاح در جملههای خود، چه در نوشتار چه در گفتار، استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- سر عقل آمدن
- به خود آمدن
- بههوش آمدن
- سنجیده رفتار کردن
- فهمیدن
- عاقلانه فکر کردن بعد از مدتی اشتباه
مثال
He finally came to his senses and gave up his plans to quit his job and become an artist.
او سرانجام به خود آمد و از برنامههایش برای رها کردن شغل و هنرمند شدن دست کشید.
When will you come to your senses? Don't you realize that she's been lying to you?
کی به خودت میآیی؟ آیا متوجه نشدی که او به شما دروغ گفته است؟
Eventually the world will come to its senses and get rid of them.
سرانجام دنیا به خود میآید و از شر آنها خلاص میشود.
May her death bring these people to their senses.
باشد که مرگ او، این مردم را به خود بیاورد.
They were waiting for me to come to my senses and realize that I was wrong.
منتظر بودند تا من سر عقل بیایم و بفهمم اشتباه کردم.
It’s time she came to her senses and got a job.
وقت آن است که سر عقل بیاید و شغلی پیدا کند.
It took him a while, but Bill has finally come to his senses and stopped drinking too much alcohol.
مدتی طول کشید؛ اما بیل بالاخره به خود آمد و نوشیدن بیش از حد الکل را متوقف کرد.
Kerry says it's time we came to our senses and started treating our planet with the sort of love and care it needs.
کری میگوید وقت آن رسیده که سر عقل بیاییم و با سیارهی خود با عشق و مراقبتی که نیاز دارد رفتار کنیم.