در این بخش شما را با معنی cut from the same cloth آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
معنای واژگانی این اصطلاح عبارت است از: «بریدهشده از یک پارچهی یکسان». از این اصطلاح در مورد افراد یا چیزهایی استفاده میشود که ویژگیهای مشترکی دارند. در فارسی معمولا از عبارت «سر و ته یک کرباس بودن» استفاده میکنیم. البته سر و ته یک کرباس بودن، بیشتر به ویژگیهای منفی مشترک اشاره دارد ولی اصطلاح cut from the same cloth برای ویژگیهای مثبت هم استفاده میشود. در ادامه کاربردهای مختلف این اصطلاح را بخوانید.
معانی و کاربرد
- ویژگیهای مشابه داشتن
- دارای ویژگیهای قابل مقایسه بودن
- دارای ارزشها یا آرمانهای همسو بودن
- خلقوخوی منطبق داشتن
- از یک پسزمینهی مشترک آمدن
- با یک تجربهی متقابل شکل گرفتن
- باورهای مشترک داشتن
- تفاوت داشتن از نظر شدت یک ویژگی نه ماهیت یک ویژگی
مثال
The new partners were cut from the same cloth—they had innovative ideas and ambitions for growth.
شرکای جدید مثل هم بودند؛ آنها ایدههای نوآورانه و جاهطلبیهایی برای رشد داشتند.
While the assistant managers disagreed on style, they were cut from the same cloth in their dedication and hard work.
درحالیکه دستیاران مدیران در مورد سبک اختلاف نظر داشتند، در فداکاری و سختکوشی خود کاملا شبیه بودند.
Despite coming from very different backgrounds, the scientists found they were cut from the same cloth in their love of discovery and solving complex problems.
علیرغم اینکه از پیشینههای بسیار متفاوتی بودند، دانشمندان دریافتند که آنها در عشق به کشف و حل مسائل پیچیده شبیه هم هستند.
The CEO criticized two executives for not being cut from the same cloth, as their management approaches were incompatible.
مدیرعامل از دو مدیر اجرایی انتقاد کرد که با هم تفاهم ندارند، زیرا رویکردهای مدیریتی آنها ناسازگار است.
After years of studying together, we realized we were cut from the same cloth and shared many of the same hopes, beliefs, and values.
پس از سالها مطالعه در کنار هم، متوجه شدیم که شباهت داریم و بسیاری از امیدها، باورها و ارزشهایمان مشترک است.
A team is never truly cohesive until its members discover they were cut from the same cloth.
یک تیم هرگز واقعاً منسجم نیست مگر اینکه اعضای آن متوجه شوند که با هم یکسانند.