در این بخش شما را با معنی day in, day out آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح day in, day out به معنی هر روز یا بدون یک روز وقفه است. وقتی چیزی برای مدت طولانی و هر روز اتفاق بیفتد، برای توصیف این روند یکسان میتوانید از اصطلاح day in, day out استفاده کنید. در ادامه کاربردها و معانی مختلف این اصطلاح را میخوانید و در قسمت مثالها یاد میگیرید که چگونه از این اصطلاح در جملهها و گفتوگوهای خود استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- هر روز بدون یک روز وقفه
- بهطور منظم
- دائما
- بهطور معمول
- بیوقفه
- برای مدت طولانی روزانه اتفاق افتادن
- دوباره و دوباره
- همیشه
مثال
They had to endure the city’s dirt and noise day in, day out.
آنها مجبور بودند هر روز خاک و سروصدای شهر را تحمل کنند.
I’ve had enough of the same routine, day in and day out. I will take a long vacation.
من بهاندازهی کافی از همین روال روزبهروز لذت بردهام. من یک تعطیلات طولانی خواهم رفت.
We have to feed our bodies day in, day out.
ما باید بدنمان را روزبهروز تغذیه کنیم.
He takes his dog for a walk day in, day out.
او سگش را هر روز و بدون وقفه برای پیادهروی میبرد.
Dad started driving us to school since we used to miss the bus day in, day out.
از آنجا که ما هر روز اتوبوس را از دست میدادیم، پدر ما را به مدرسه میبرد.
The mentally ill woman wore the same clothes day in, day out for years.
این زن روانی سالها هر روز لباسهای یکسان میپوشید.
I drink tea day in, day out.
من هر روز بدون وقفه چای مینوشم.
It’s boring to work day in, day out as a lifeguard.
کار کردن هر روز بهعنوان نجاتغریق خستهکننده است.
For the last week, it has been raining day in, day out.
در هفتهی گذشته هر روز باران میبارید.
My secretary is outgoing and cheerful day in, day out, which makes the work environment pleasant.
منشی من هر روز سرحال و بانشاط است و این محیط کار را دلپذیر میکند.
Life feels too boring when you go to the office for work day in, day out.
وقتی هر روز برای کار به دفتر میروید، زندگی خیلی خستهکننده میشود.