در این بخش شما را با معنی de facto آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح de facto به معنی بالفعل و در واقعیت است. حتی گاهی به معنای قانونی و پذیرفتهشده هم استفاده میشود. در ادامه چند معنی دیگر این اصطلاح را میخوانید و در قسمت مثالها یاد میگیرید که چگونه از آن در جمله استفاده کنید.
معانی و کاربرد
- موجود در واقعیت
- اگرچه لزوماً در نظر گرفته نشده است.
- قانونی یا پذیرفتهشده
- در واقعیت
- در حقیقت
- عملا
مثال
English is de facto the common language of much of the world today.
امروزه انگلیسی عملاً زبان رایج بسیاری از کشورهای جهان است.
Ronny has established himself as the de facto leader of the party.
رونی خود را بهعنوان رهبر حقیقی حزب تثبیت کرده است.
The common language used throughout the world is de facto English.
زبان رایجی که در سرتاسر دنیا استفاده میشود، عملاً انگلیسی است.
She is known to be de facto cruel with how she murders her victims.
او در قتل قربانیان خود یک ظالم واقعی است.
I have worked hard to prove that I am the de facto leader of the company.
من سخت کار کردهام تا ثابت کنم که رهبر واقعی شرکت هستم.
A de facto state of war is not something that our neighbours can afford right now.
وضعیت جنگی واقعی چیزی نیست که همسایگان ما در حال حاضر از عهدهی آن برآیند.
The area president has announced a de facto benefit scheme for people who buy a property here.
برای افرادی که در اینجا ملک خریداری میکنند، رئیس منطقه یک طرح سود واقعی اعلام کرده است.