در این بخش شما را با معنی dead loss آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح dead loss به فعالیتهایی گفته میشود که تاثیرگذار نیستند یا نتیجهی موفقیتآمیزی ندارند. در ادامه چند کاربرد و معنی این اصطلاح را بخوانید. در قسمت مثالها میتوانید نمونههایی از نحوهی استفاده از این اصطلاح را در قالب جمله یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- خسارت عظیم
- کار بیفایده
- شکست حسابی
- از بین رفتن سرمایه
- فرد بیاستفاده و بهدردنخور
- فرد ناموفق و شکستخورده
- خسارت محض
- اتلاف وقت
مثال
Yesterday's meeting was a dead loss - nothing was decided.
جلسهی دیروز اتلاف وقت بود؛ هیچچیزی قطعی نشد.
I was a dead loss at languages at school.
من در مدرسه در درس زبان موفق نبودم.
John was a dead loss - he just stood there and did nothing.
جان کاملا بیاستفاده بود؛ او فقط آنجا ایستاد و هیچکاری نکرد.
Other developments, after costing a lot of money, have ended in dead loss.
سایر تحولات، پس از صرف هزینههای هنگفت به خسارت محض ختم شده است.
As a propagandist, he is a dead loss.
بهعنوان یک مبلغ، او یک فرد شکستخورده است.
Television is a dead loss to the exhibitors, but it is a considerable help to the producers.
تلویزیون برای غرفهداران خسارت است؛ اما کمک قابلتوجهی به تولیدکنندگان میکند.
To agree to anything of that kind means to me a dead loss at once.
موافقت با هر چیزی از این نوع برای من بهمعنای یک ضرر حسابی است.
Does he realise that to delay any longer means a further dead loss?
آیا او متوجه است که تأخیر بیشتر بهمعنای ضرر بیشتر است؟
I believe that they are a dead loss.
من معتقدم که آنها کاملا شکستخورده هستند.