در این بخش شما را با معنی done in آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح done in اصطلاحی عامیانه است و معنی آن خیلی خسته و ناتوان است. در ادامه چند کاربرد مختلف این اصطلاح را میخوانید و در قسمت مثالها میبینید که این اصطلاح با چه فعلهایی و در چه شرایطی به کار میرود.
معانی و کاربرد
- بیشازحد خسته طوری که دیگر نمیتوانید کاری انجام دهید
- خسته یا تمامشده
- کاملا مصرفشده
- تمامشده
مثال
He was done in after working the night shift.
او بعد از کار در شیفت شب حسابی خسته شد.
I’m done in, that long drive took it out of me.
من خسته شدم؛ آن رانندگی طولانی جانم را گرفت.
The painters were done in after a long week of double shifts.
نقاشان پس از یک هفتهی طولانی با دو شیفت کاری از خستگی تمام شدند.
My grandpa was done in when he lost his job.
پدربزرگم وقتی کارش را از دست داد تمام شد.
I’m done in, I need some sleep.
من خسته شدم، به کمی خواب نیاز دارم.
I was really done in after the match.
من واقعا بعد از مسابقه تمام شده بودم.
You are really done in; I think you’ll have to go to bed.
شما واقعا خسته شدهاید. فکر کنم باید بخوابی.
I’m really “done in” after a long walk; I’m going to bed.
من واقعاً بعد از یک پیادهروی طولانی حسابی خسته شدم. من میرم بخوابم.