معنی drive up the wall چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی drive up the wall و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی drive up the wall

در این بخش شما را با معنی drive up the wall آشنا کرده و با ذکر مثال کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

اصطلاح drive up the wall به‌ معنی عصبانی کردن یا تحریک کردن یک نفر دیگر است. البته ممکن است در جمله‌های مختلف معنای متفاوتی بگیرد. در ادامه کاربردهای دیگر این اصطلاح را می‌خوانید. برای یادگرفتن روش استفاده از این اصطلاح در جمله‌ها و گفت‌وگوهای روزمره، حتما مثال‌ها را بررسی کنید.

معانی و کاربرد

  • کسی را عصبانی یا تحریک کردن
  • اذیت کردن کسی
  • کسی را خشمگین کردن
  • کسی را تحریک کنیم تا غیرمنطقی رفتار کند

مثال

This stagnant traffic and constant honking is driving me up the wall.

این ترافیک راکد و بوق زدن مداوم مرا عصبانی می‌کند.

The loud music played by my neighbours is driving me up the wall.

موسیقی بلندی که همسایه‌هایم پخش می‌کنند مرا عصبانی می‌کند.

This question is driving me up the wall. Try as I may, I cannot find the right answer.

این سوال مرا عصبانی می‌کند. هرچقدر سعی کردم جواب درستی پیدا نکردم.

He quit his job because his boss’ constant criticism was driving him up the wall.

او کار خود را رها کرد زیرا انتقاد دائم رئیسش او را عصبانی می‌کرد.

His tuneless singing and drumming on the table drives me up the wall.

آواز بی‌لحن و طبل زدن او روی میز مرا عصبانی می‌کند.

The pointless discussion about which religion is better nearly drove me up the wall.

بحث بیهوده در مورد اینکه کدام دین بهتر است مرا عصبانی می‌کند.

He left the party early because all the silly chatter was driving him up the wall.

او مهمانی را زودتر ترک کرد زیرا تمام صحبت‌های احمقانه او را عصبانی می‌کرد.

He was driven up the wall by his flat mate’s frequent late night parties.

مهمانی‌های مکرر آخر شب همسرش، او را عصبانی کرده بود.