در این بخش شما را با معنی fall from grace آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح fall from grace به معنی از چشم افتادن، جایگاه خود را از دست دادن و از لطف محروم شدن است. البته این اصطلاح معانی گستردهتر و بیشتری هم دارد که فقط در قالب جمله و متن مشخص میشود. یعنی با توجه به متن باید حدس بزنید که معنی دقیق آن چیست. در ادامه کاربردها و معانی مختلف آن را بخوانید و برای پی بردن به تفاوت معنی اصطلاح در موقعیتهای مختلف، حتما بخش مثالها را بررسی کنید. با کمک این مثالها نحوهی استفاده از اصطلاح و معنای دقیق آن را یاد میگیرید.
این اصطلاح بهشکل fall from favor هم استفاده میشود.
معانی و کاربرد
- از دست دادن موقعیت، احترام یا اعتبار
- از دست دادن حمایت یا مقام یا افتخار
- توصیف گذار اولین مرد و زن از حالت اطاعت معصومانه از خدا به حالت نافرمانی و گناه
- از چشم افتادن
مثال
The Economic and Finance minister’s fall from grace gave her detractors great satisfaction.
سقوط وزیر اقتصاد و دارایی از جایگاهش باعث رضایت شدید مخالفان او شد.
He was the best president we had ever had, until his fall from grace.
او بهترین رئیسجمهوری بود که تابهحال داشتیم، تا زمانی که اعتبار و محبوبیت خود را از دست داد.
His hatred of Abigail must have stemmed from her complicity in his fall from grace.
نفرت او از ابیگیل باید ناشی از همدستی او در سقوطش از جایگاه و مقام باشد.
Her fall from grace has begun.
سقوط او از جایگاه و اعتباری که داشت، آغاز شده است.
My sister is suffering a fall from grace because of her unsocial activities.
خواهرم بهدلیل فعالیتهای غیراجتماعیاش از چشم افتاده است.
No one had expected such a " dramatic fall from grace” of a highly reputed company.
هیچکس انتظار چنین «سقوط چشمگیری از جایگاه و اعتبار» یک شرکت بسیار مشهور را نداشت.
3 years after her fall from grace, the girl who wanted to be an actress – she ended up being an assistant of the producer.
سه سال پس از اینکه از چشم افتاد، دختری که میخواست بازیگر شود در نهایت دستیار تهیهکننده شد.