در این بخش شما را با معنی field day آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح field day برای توصیف روزهایی استفاده میشود که در آن حسابی خوش گذراندهاید و بهخاطر انجام دادن یک کار لذتبخش اوقات خوشی را سپری کردهاید. البته این اصطلاح کاربردهای دیگری هم در بخش نظامی دارد. منظور از field day روزی است که تمرینها ونمایشهای نظامی انجام میشود. در واقع خاستگاه اصلی این اصطلاح هم ارتش و اصطلاحات نظامی است.
در مباحث نظامی، این اصطلاح با معنای حقیقی و کلمهبهکلمهی خود یعنی یک روز در میدان برای انجام مانورها و تمرینات استفاده میشد. با گذشت سالها استفاده از آن با اشاره به رویدادهای دیگر نیز آغاز شد و در قرن بیستم با معنای فعلی مورد استفاده قرار گرفت.
در ادامه چند کاربرد و معنی مختلف این اصطلاح را بخوانید. در بخش مثالها میتوانید نمونههایی از کاربرد این اصطلاح را در قالب جمله ببینید تا نحوهی استفاده از آن را یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- با انجام کاری لذتبخش وقت خوبی را بگذرانید.
- یک روز هیجانانگیز
- فرصتی برای انجام کاری که از انجام آن لذت میبرید.
- کار بزرگی برای انجام دادن، بهویژه با هزینهی دیگران
مثال
The children had a field day when they were taken on a trip to the museum.
بچهها یک روز خوشگذرانی داشتند وقتی که آنها را برای گشتوگذار به موزه بردند.
Our boss did not turn up today, so we had a field day at the office. None of us did any work.
رئیس ما امروز نیامد؛ بنابراین یک روز خوشگذرانی در دفتر داشتیم. هیچ کداممان کاری نکردیم.
The media had a field day when the news of the minister’s illicit affair was leaked.
وقتی که خبر رابطهی نامشروع وزیر به بیرون درز کرد، رسانهها روز بزرگ و پرکاری داشتند.
The team building trip was a great success. We had a field day playing games, singing, dancing and enjoying ourselves.
سفر تیمسازی موفقیت بزرگی بود. یک روز خوشگذرانی داشتیم که بازی کردیم، آواز خواندیم، رقصیدیم و لذت بردیم.
The press had a field day when rumours broke out that the celebrity couple were getting separated.
وقتی که شایعاتی مبنی بر جدایی این زوج مشهور منتشر شد، مطبوعات روز پرکاری داشتند.
With no one to supervise them, the kids had a field day, running all over the house, breaking things and generally creating a huge mess.
بچهها در حالی که هیچکس بر آنها نظارت نمیکرد، روز خوشگذرانی داشتند، در تمام خانه دویدند، چیزهایی را شکستند و بهطور کلی آشفتگی بزرگی ایجاد کردند.