در این بخش شما را با معنی find feet آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اگر اصطلاح find feet را کلمهبهکلمه ترجمه کنیم، یعنی «پیدا کردن پا!» با این ترجمه نمیتوانید معنی اصطلاح را حدس بزنید. اصطلاح find feet به شرایطی اشاره میکند که در آن شما در یک موقعیت جدید قرار گرفتهاید، با محیط و فضا آشنایی ندارید و تلاش میکنید تا با شرایط آشنا شوید. مثلا فرض کنید که کار جدیدی را در یک محیط کاری جدید شروع کردهاید و در حال یادگیری راهوچاه امور هستید. در ادامه کاربردها و معانی مختلف این اصطلاح را بخوانید. حتما به قسمت مثالها توجه کنید چون فقط در قالب مثال است که میتوانید کاربرد صحیح اصطلاحات را یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- با یک موقعیت جدید آشنا شدن
- به کاری که انجام میدهید مطمئن شوید.
- به یک موقعیت یا تجربهی جدید عادت کردن
مثال
He’s still new in his job; give him some time to find his feet.
او هنوز در کارش تازهکار است؛ به او زمان بدهید تا با شرایط جدید آشنا شود.
How long did it take you to find your feet in your new place of work?
چقدر طول کشید تا در محل کار جدید با شرایط و محیط آشنا شوید؟
I’m new to this city, so I’m still finding my feet.
من در این شهر تازهوارد هستم؛ بنابراین هنوز دارم با شرایط آشنا میشوم.
It was only after doing many small shows that he finally found his feet as a singer.
تنها پس از انجام بسیاری از نمایشهای کوچک بود که او بالاخره جایگاه خود را بهعنوان یک خواننده پیدا کرد.
We have this orientation programme that helps new employees find their feet in the organisation.
ما این برنامهی جهتیابی را داریم که به کارکنان جدید کمک میکند تا جایگاه خود را در سازمان پیدا کنند و با محیط آشنا شوند.
You may feel lonely at first, but slowly you’ll find your feet in the new setting.
ممکن است در ابتدا احساس تنهایی کنید؛ اما بهتدریج خود را در محیط جدید پیدا خواهید کرد.
After a lot of struggle and hard work, he finally found his feet as an entrepreneur.
او پس از تلاش و مجاهدت بسیار، بالاخره جایگاه خود را بهعنوان یک کارآفرین پیدا کرد.
He’s been here only a week, but he’s already found his feet around.
او فقط یک هفته است که به اینجا آمده است، اما همین الان هم با شرایط و محیط آشنا شده است.